نمایش جزئیات

غریب آشنا

غریب آشنا

هرگز دلی زغم چو دل مجتبی نسوخت

ور سوخت ز اجنبی دگر از آشنا نسوخت

هرگز برادری به عزای برادری

در روزگار چون شه گلگون قبا نسوخت

آندم که سوخت زاده ی زهرا زسوز زهر

در حیرتم که خرمن گردون چرا نسوخت