نمایش جزئیات

روضه و توسل به عقیلۀ بنی هاشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها به نفس کربلایی حسن حسینخانی

روضه و توسل به عقیلۀ بنی هاشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها به نفس کربلایی حسن حسینخانی

ای شاهدِ اسیریِ من ای غیور محض قبل از غروبِ روز دهم ای حضورِ محض

از قوم ما زنی به اسارت نرفته بود حتی کسی به بزم جسارت نرفته بود

در کوفه بود همینجا پرم شکست نزدیک خانه پدریم سرم شکست

تا شهر شام رفتمُ معجر نداشتم تقصیر من چه بود برادر نداشتم

بعد از تو کار ما به کجاها کشیده شد در حالت فرار موی ما کشیده شد

به روی دل غمو داغ تورا گذاشتم به روی شانه خود کربلا گذاشتم

برای انکه مرا غصه تو پیر کند رویِ تمام جوانیم پا گذاشتم

برای آنکه بگویم هنوز فکر توام ببین که پیرهنت را کجا گذاشتم

نشد اگر که تنت را کفن کنم اما هنوز هم کفنت را سوا گذاشتم

ببین که خون گلوی تو رنگ موی من است گمان مبر که به زلفم حنا گذاشتم

اگر بناست ببینی مرا بیا گودال که خویش را لبِ گودال جا گذاشتم

*عرضم تمام ، دو بیت و از همه التماسِ دعا .. با ناله و گریه ت حقشُ ادا کن ...*

دیدم لگ از قفا زدن را افتادن و دست و پا زدن را سدّ نفسِ گلو شدن را آن لحظۀ پشت و رو شدن را

.

﴿بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه﴾ www.babolharam.net ــــــــــــــــــ هرگونه کپی برداری از متونِ روضه کانون فرهنگی باب الحرم در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال جایز نبوده و مصداق بارز حق الناس می باشد

.