نمایش جزئیات
روضه شهادت امام رضا علیه السلام_حاج میثم مطیعی
اینقدر زهر به بدن مبارکش اثر کرد،اباصلت میگه از منزل تا کاخ مامون ملعون راهی نبود اما پنجاه بار نشست و بلند شد"یَتَمَلمَلُ تَمَلمُلَ السَّلیم"
وقتی از مدینه می آمد میدونست دیگه برنمیگرده،آخه بی بی ها،زن ها دورشو گرفتند فرمود برای من گریه کنید؛آقا گریه پشت سر مسافر خوب نیست!فرمود:اون مسافری که امید برگشت داره.وارد منزل شد،شیخ صدوق همه ی جریان رو در عیون اخبار الرضا نقل کرده؛اباصلت همه ی درها رو ببند کسی رو راه نده؛همه ی درها رو بستم یه وقت دیدم یه آقازاده وارد منزل شد،"اشبه الناس بالرضا"چقدر شبیه آقامه؛ای آقازاده من همه ی درها رو بسته بودم چطور وارد منزل شدید؟ای اباصلت اون خدایی که من را از مدینه به طوس آورد از در بسته رد میکنهاومد بالای سر بابا،سر بابا رو به دامن گرفت"و ضَمَّه علی صدره"پدر و پسر سینه به هم چسباندند؛یا امام رضا خودت فرمودی" یابن شبیب ان کنت باکیا لشیئ وابک للحسین"اگر خواستی برای چیزی گریه کنی برای حسین گریه کن؛اما کربلا کار برعکس شد،پدری آمد بالای سر پسرش؛اول نگاه کرد"بُعداً لقوم قتلوک...علی علی الدنیا بعدک العفا"دلش راضی نشد کنار جوانش نشست خاک ها رو از صورت علی کنار زد،دلش راضی نشد"و وضع خده علی خده"صورت به صورت جوانش گذاشت(آخر روضه هست؟نه!)علی اکبر بابای تو آمد صورت به صورت تو گذاشت نبودی ببینی یه ساعتی عمه جانت آمد گودال قتلگاه؛سری در بدن نداره یه وقت لب ها رو به رگ های بریده گذاشت؛یه وقت صدای یه بانوی قدخمیده بلند شد"بنی...بنی قتلوک...ذبحوک...و من للماء منعوک..."
.