نمایش جزئیات

کیفیت زیارت جابر بن عبدالله انصاری در اربعین سیدالشهدا _ویژه اربعین _استاد فاطمی نیا

کیفیت زیارت جابر بن عبدالله انصاری در اربعین سیدالشهدا _ویژه اربعین _استاد فاطمی نیا

زیارت جابر که اربعین آمد زیارت سیدالشهدا،این تصادفی نبود که از اونجا رد میشد گفت حالا یه سری هم بریم کربلا؛این علائم ایمان که امام عسگری علیه السلام میفرمایند:از علائم شیعیان ومومنین زیارت اربعینه،جابر رو این حساب آمده بود کربلا،من بچه بودم در تبریز،پای منابر که مینشستم زیاد میشنیدم که جابر یه غلامی داشت به نام عطیه،بعد متوجه شدم که عطیه از علمای زمانش بوده،غلام جابر نبوده،با جابر یه صداقتی(دوستی)داشته،از او کمک خواسته که به من کمک کن من زیارت اربعین برم؛عطیه گفت:من دستش رو گرفتم،عطیه میگه من جابر رو تماشا کردم ببینم این آدمی که مدت مدیدی با پیامبر اکرم بوده،با اهلبیت بوده،میگه دیدم دهانش پر است از تهلیل و تسبیح خدا،رسیدیم به یه شریعه ای،گفت:عطیه به من کمک کن که من اینجا غسل به جا بیارم،غسل به جا آورد،لباس های پاکیزه ای به تن کرد و باز دیدم با تهلیل و تقدیس خدا به طرف قبر منور حرکت میکنه،حالا اینجا صحبت است از اینکه بعضی میگن جابر نابینا شده بود،بعضی میگن نشده بود. حالا بر ما ثابت نشده که نابینا بوده،یکی از عللی که میگن نابینا شده بود اینه که به عطیه میگه دست من را بر روی قبر بگذار،اینم دلیل نابیناییش میگیرن که اینم دلیل نمیشه،امکان داره اونقدر پیر بوده،ضعیف بوده،حرکات دست کند بوده...اینا هیچ کدوم دلیل نابینایی نمیشه؛اگرم نابینا بوده حالا مشکلی نیست...غرض اینکه عطیه میگه به من گفت که دست من را بگذار روی قبر؛میگه دست من را گرفت گذاشت روی قبر شریف،تفسیر حرفش این است که میگوید نمیدانم چه رابطه ای بود بین این تربت و جان سوخته ی این پیرمرد" همین که دست بر روی تربت گذاشت شروع کرد به گریه کردن،اینقدر گریه کرد تا از حال رفت،میگوید رفتم آب آوردم پاشیدم بر روی صورتش تا به حال اولی برگشت،دیدم داره یه نجوایی میکنه با ابی عبدالله:"حبیب لا یُجیب حبیبه"چرا جواب حبیبتون رو نمیدید؟من دوست شما هستم،من نمیدونم چه حالی به جابر دست داد؟چقدر توی مغز خودش سیر کرد،یاد بچگی های امام حسین افتاد،اون عالم شافعی مینویسد:امام حسین کوچک بود،گریه میکرد،صداش تا بیرون کوچه می آمد،پیغمبر اکرم داشت میرفت یه جایی،صدای گریه ی امام حسین علیه السلام رو شنید و برگشت،دخترش رو صدا کرد"الم تَعلمی اَنَّ بکائه یُوذینی؟!" دخترم مگه نمیدونی گریه حسین من رو رنج میده؟چرا آرامش نمیکنی؟شاید جابر میخواست به این معانی اشاره کند حسین جان،تو همان هستی که پیغمبر طاقت شنیدن گریه ات را نداشت..." و بعد علامه مجلسی قدس الله نفسه الزکیه مینویسد:بعد از اینکه گریه کرد و با حضرت درد دل کرد بلند شد ایستاد یه جمله به امام حسین عرض ادب کرد،شما دقت کنید این گفته نمیشود مگر به معصوم و این جمله از دهان هیچ کس غیر از یک شیعه بیرون نمی آید؛آن جمله این بود:"السلام علیک یاوارث علوم الانبیا" سلام بر تو ای وارث علوم پیامبران،که میتونه جز ابی عبدالله و ائمه ای که از نسل او هستند و جد و پدر و مادر و برادر بزرگوارش،کسی جز اونها استحقاق این جمله را ندارند،بنابراین این زیارت از روی تشیع و اعتقاد بوده"

.