نمایش جزئیات

متن روضه و توسل جانسوز _ ویژۀ ایام اربعین _ سید مهدی میرداماد

متن روضه و توسل جانسوز _ ویژۀ ایام اربعین _ سید مهدی میرداماد

اختر من ، هلال من ، ماه من

همسفر و همدم و همراه من

بی تو دلم طایر بی بال بود

داغ چهل روزه چهل سال بود ...

*این چهل روز بزا زینب چهل سال گذشت ...*

شعله نثار جگرم کرده اند

با سر تو ، همسفرم کرده اند

پیش روی محمل من صف زدن

رقص کنان ، خنده کنان ، کف زدن ...

*خواهر تو همه با دست نشون دادن ... هله هله کردن ... حسین ...*

*میخوام روضه بخونم برات ... چهل روز نزاشتن زینب یه دل سیر گریه کنه ...*

محمل من در ملا عام بود

همدم من ، سنگ لب بام بود ...

دیده به خورشید رخت دوختم

آب شدم ساختم و سوختم ...

*نگاه نکن حسین پیر شدم ... این چهل روز منو پیر کرد ... یا اباعبدالله ...*

راس تو می داد به زینب سلام

چشم تو میگفت به من هم کلام

چشم تو از چهار طرف سوی من ...

نغمه ی قرآن تو ، نیروی من ...

*حالا ببین زینب اومده ..*

حال پی عرض سلام آمدم

فاتح و پیروز به شام آمدم ...

ای به جمالت نگه فاطمه

ای سر نی هم سخن فاطمه

باز هم از وحی محمد بگو

از گلوی پاره خوش آمد بگو ...

*ببین زینبت اومده ...*

آمده ام شانه به مویت زنم

بوسه به رگهای گلویت زنم ...

*حسین جان ... ازت توقع زیادی ندارم ، یه خواهش دارم ، زبانحال ...*

دست برون از دل این خاک کن

اشک غم از دیدۀ من پاک کن ...

حسین ..........

ای به لبت زمزمۀ آب آب

آب بده ، آب بده بر رباب ...

جان اخا غنچه ی پرپر کجاست؟

آب که آزاد شد ، اصغر کجاست ؟

*تو این چند روز کربلا ، اونایی که سالهای قبل رفتن ، میدونن ، تو این چند روز کربلا ، اونی که خیلی به چشم میاد اینه ؛دیدم همه جا آب فراوان ، اصلا چیدن رو هم بطری های آب آماده ، خنک ، نمیخوان زائر اربعین یه لحظه هم تشنگی بکشه .. محال کسی آب بخواد و آب پیدا نکنه ... کافیه بگی آب کجاس ؟ کافیه بفهمن تشنه ای ، همه میان طرفت ، بهت آب تعارف میکنند .. خیلی عجیبه این راه ...

میخوام بگم خصوصا اگه ببین یه مادری بچه بغلشه ... (روضه من همینه ...) ببینن یه مادری طفل شیرخواره داره بیشتر آب بهش تعارف میکنند ... میگن این برا خودت این واسه بچه ات ... بچه تو این آفتاب و گرما تلف نشه ... اما بمیرم برا اون حسینی که چهل روز قبل بچه شو رو دست گرفت ...

ببینید ببینید گلم رنگ نداره ....

*نمیزارن زائرا تشنه باشن ..  اما کربلا به جای اینکه علی رو سیراب کنند ... فَذُبحَ الطِفل مِنَ الوَرید إلَی الوَرید أو مِنَ الاُذُنِ إلَی الاُذُن ...*

.