نمایش جزئیات

من از جام ولایت مست مستم

من از جام ولایت مست مستم

من از جام ولایت مست مستم

امیدم را براین میخانه بستم

رضا جان ای فروغ آسمانها

زمین بوس تو از عهد الستم

تو خورشید همه خورشیدهائی

ولی من ذره ای ناچیز و پستم

تو عطر ناب گلهای بهشتی

ولی من خار و بی مقدار و پستم

تو از جان نیستی بهتر که هستی 

من از دل نیستم عاشق که هستم

فقیرم ،مستمندم ،دردمندم

بگیر از مرحمت مولا تو دستم

مرا این شرمساری بس که عمری

نمک خوردم و نمکدان را شکستم