نمایش جزئیات
جواد ای نور چشمانم کجایی
خداوندا ندارم راه چاره
جگر از رهر کین شد پاره پاره
خداوندا دگر عمرم سرآمد
تقی فرزند دلبندم نیامد
جواد ای نور چشمانم کجایی
چه خوش باشد دم مرگم بیایی
غریبم یار و غمخواری ندارم
به جز تو یاور و یاری ندارم
رم رفتن به هر جانب نظر داشت
امید دیدن روی پسر داشت
کجایی ای تقی آرام جانم
سرور قلب و نور دیدگانم
بیا فکر من دور از وطن کن
پس از مردن مرا غسل و کفن کن
به بالین پدر آمد جوادش
دم مردن رسید آخر به دادش
پدر را دید رفته صبر و تابش
شرار زهر کین کرده کبابش
طبیبانه نشست اندر کنارش
که جویا گردد از احوال زارش
امام هشتمین ناگاه دیدش
چو جان خویشتن در بر کشیدش
شده محو جمالش عاشقانه
سپرد اسرار حق را مخفیانه