نمایش جزئیات
متن گریز روضه پیامبر(ص)-گریز هشتم
مردم پیامبر را بسیار اذیت وآذار کردند.بی احترامی وجسارت بسیار روا داشتند . شکنبه و خاکستر بر سر او ریختند . هر موقع پیامبر زخمی بر میداشت .حضرت زهرا (س) با چشمان اشکبار ، از پیامبر (ص) پرستاری میکرد و بر زخم های جسم و دل پیامبر مرحم میگذاشت .در کربلا هم دختر امام حسین (ع) دلش می خواهد از پدرش پرستاری کند و بر زخم هایش مرحم بگذارد ؛ ولی چه کند ؟بر سر بریده چه مرحمی بگذارد ؟ولی چه کند؟چه مرحمی میتواند بگذارد؟
آمد سر نعش پدر با چشم گریان
گیسو پریشان کرد و از غم نغمه خوان شد
بابا چرا جسمت ؛چنین افتاده بی سر
بابا چرا راس تو بر نوک سنان شد
بابا پس از قتل تو از بیداد دشمن
صد گونه ظلم و جور و کین بر کودکان شد
باباچسان،جسم تو را صد چاک بینم
کز دیدنش از دل برون، تاب و توان شد
تا بر سنان ،شد راس تو از بهر غارت
در خیمه وارد ،شمر و خولی و سنان شد
بردند معجر از سر و خلخالم از پای
سر تا به پهیم خسته از جور خسان شد
غلام رضا نوایی کاشانی
منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست
انتشارات: صبح امید