نمایش جزئیات
متن روضه ی رسول الله صلوات الله علیه- سید مهدی میرداماد
اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ،،بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللهُ، مَعالِمَ دِینِنا وَاَصْلَحَ ماکانَ فَسَدَ مِنْ دُنْیانا.
مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست
آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست
قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب
شهر مدینه را به جگر داغ مصطفاست
خون گریه کن مدینه، کز این ماتم عظیم
گر آسمان خراب شود بر سرت رواست
گشتند انبیا همه چون فاطمه یتیم
زیرا عزای ِ قافله سالار انبیاست
*همین الان اگه مدینه بودی چه طور ناله میزدی؟تازه اگه اجازه میدادن ناله بزنی؟!*
خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود
عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست
اهل ولا به هوش که با رحلت نبی
شهر مدینه یکسره آبستن بلاست
قومی برای غصب خلافت شدند جمع
یا لَلعَجَب! وصی ِ پیمبر، علی، کجاست
*دلش رو داری بهت آدرس بدم علی كجاست؟اگه بخوای بفهمی علی كجاست باید ناله اش رو بزنید،كجاست مولا؟*
دار الولا محاصره، زهراست پشت در
دود وشراره بر فلک از بیت کبریاست
آتش زدن به خانه ی ریحانه ی رسول
پاداش رنج های شب و روز مصطفاست
*فرمود: ما اوذی نبی بمثل ما اوذیتُ،هیچ پیغمبری به اندازه ی من اذیت نشد،بیست و سه سال هرجوری خواستند اذیتش كردند، هر تهمتی خواستند بهش زدند، مگه نمیگن:كسی برات كاری میكنه،عرقش خشك نشده باید مزدش رو بدین،مردم مدینه آب غسل ِ پیغمبر خشك نشده مزدش رو دادن؛كاری كردن مادر سادات بین در و دیوار صداش بلند شد. مگه دعای ندبه نخوندی، قُل لا أَسئَلُكُم عَلَیهِ أَجراً إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربى،یه نفر بلند شه به من بگه: فِی القُربى كی هستند؟مگه غیر از بی بی ِ دو عالم و حسنین؟مگه غیر از فاطمه و بچه های فاطمه است؟ یادتون رفت پیغمبر چقدر حسن رو بغل می كرد، چقدر حسین رو روی دوشش سوار می كرد، یادتون رفت، یادتون رفت چقدر نوه هاش رو می بوسید، آخ پیغمبر می بوسید گریه می كرد، انگار می دید تو این آینه، هر وقت ابی عبدالله رو بغل می كرد زیر گلوش رو می بوسید ، همه ی شما اهل كنایه هستید و اهل روضه، هر وقت امام مجتبی رو بغل می كرد، لب هاش رو می بوسید ،آقا چرا؟ می فرمود:این لب ها یه روز از زهر كبود میشه، پیغمبر اجازه بدن ما از همین روزنه بریم بقیع: السلام علیك یا ابامحمد، آقاجان گداهای هر ساله اومدن،آقا جان قرار هرساله ی ماست.آقا جان شما یه غریب هستی،امام رضا هم یه غریب،اینقدر این شب ها تو حرمش شلوغ ِ، مگه اون عرب از مدینه نیومده بود،گفت:شنیدم ایرانی ها یه امام غریب دارن،برم یه سری به غریب ِ ایران بزنم،وارد حرم امام رضا شد،اول یه نگاه به در و دیوار كرد، یه نگاه به زائرها به جمعیت،به این همه چراغ،برگشت عقب گفت:آقا جان اگه غریب می خوای بیا مدینه،بیا ببین چهارتا سنگ گذاشتن*
.