نمایش جزئیات

روضه شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه_سید مجید بنی فاطمه

روضه شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه_سید مجید بنی فاطمه

چه خاکی شد سر همه عالم

زمین و آسمون شده ماتم

شب عزای حضرت خاتم

امون از این غم

رسیده از راه بلند از نهاد عالم آه

برای غربت رسول الله

امون از این غم

به سینه داره میزنه مولا

زبون گرفته حضرت زهرا

*امیرالمؤمنین کوه صبر از رفتن پیغمبر زار زار میگرید اما دیگه مشت که به سینه نمیزنه، چرا مشت زد به سینه چون طومار آسمانی آوردن ازش تعهد گرفتن باید صبر کنی یکی از موادش این بود یا رسول الله به علی بگید مراد و منظور دقیق چیه گفتن که مراد دقیق اینه که سینه ی زهرا میشکند*

به سینه داره میزنه مولا

زبون میگیره حضرت زهرا

داری میری و بعد تو بابا

امون از این شهر

بعد پیمبر از شب دوم

برای عرض تسلیت مردم

آوردن اینجا جای گل هیزم

آتیش به پا شد

در خونه تو شعله ها افتاد

پیچید صدای ناله و فریاد

همون جا بود که فاطمه جون داد

آتیش به پا شد

*حاج آقا فرمودند امیرالمؤمنین به سینه میزد یه وقت هست آدم خودش به سینه میزنه یه وقت هست به سینه ی آدم میزنن، نانجیب یرای شیرین کاری به معاویه نوشت وقتی صدای نفس های زهرا رو شنیدم شروع کرد حرف زدن مردم مگه بابای منو زود فراموش کردین همچین که یاد کینه هایی که از علی داشتم افتادم فقط بهت بگم یه جور لگد یه در زدم هر چه شد بین در و دیوار....

خدا رحمت کنه اونایی که برای مادر ما داد میزنن بلند بلند گریه میکنن اگر گفتن چرا برای خانم داد میزنی بگو اخه برای جوون مرده داد میزنن مادر من هیجده ساله بوده، یه کاری کردن مثل پیرزن ها دست به دیوار میگرفت آخ مادر.....

خدا به عظمت حضرت زهرا سلام الله علیها ریشه وهابی هل و سلفی ها و داعشی ها و آل سعود و بکن

فرمود حسن و حسین و بگید بیان آخرین لحظات پیغمبر دل تو دل فاطمه نیست بایا زود داری مارو تنها میزاری سن و سالی نداشتم مادرم از دنیا رفت سایه ی سرم کجا میخوای بری اول بهترین خبری که فاطمه شنید این بود دخترم زهرا جان غصه نخور اول کسی که بعد از من زودی به من میرسه تویی بابا انقدر غصه میخورد فاطمه، اینجا لبخند رو لب

بی بی اومد مردم که همه رها کردند خیر ندارند چی تو دل بچه های پیغمبر میگذره حسینی که وقتی می اومد پیغمبر باهاش بازی میکرد، حسنشو بغل میگرفت حالا دیگه دستهاش رمق نداره، به قول فرمایش عزیزم آروم آروم از گوشه ی چشم حضرت اشک جاریه حسن و حسین خودشون و رو سینه ی آقا انداختن حضرت دست رو سر حسین میکشه اما علی اومد بچه ها رو جدا کنه پیغمبر فرمود :نه علی جان بزار حسین رو سینه ی من باشه یا رسول الله خودتون بارها فرمودین: کسی که داره جون میده اگر لباسی به تن داره چاک بزن چو این سنگینی رو سینش میکنه صدا زد: علی جان وقتی حسین روی سینه ی منه من راحت جون میدم، قربون سینت برم آقا قربون آخرین نفس هات برم آقا...

من بمیرم برای اون آقایی که گوشه ی گودال غلت میخوره این تیترهایی که تو بدنه داره میشکنه... یا الله... سینه داره سنگین میشه الهی برات بمیرم

به خود این امام رضا از اول محرم تا حالا اینجور روضه نخوندم و نمیخوام بخونم اما فقط یه اشاره میکنم، یا رسول الله حسین رو زمین افتاده هیچ کسی جرات نمیکنه نزدیک گودی بشه میگه این حسینه پسر علی اگه بلند شه یه نفر رو زنده نمیزاره یه نامردی گفت من میتونم یه کاری کنم بدونم زنده است یا نه، این حسین غیرتیه دستور داد گفت به خیمه ها حمله کنید اگه زنده باشه هر جوریه بلند میشه تا گفتن به خیمه ها حمله کنید یه وقت دیدن آروم نیزه رو زمین زد ا را وم آروم خودش و بالا آورد یعنی تا زنده ام کسی جرات نداره به خیمه ها حمله کنه میخوای بگم غریب کیه حسین جان غریبی میدونم، تشنه کشتنت میدونم زن و بچه ات و اسیر کردن میدونم بچه هات و کشتن میدونم، اما تا وقتی که زنده بودی کسی به ناموست جسارت نکرد...اما من بمیرم برای اون آقایی که تو کوچه یه عمر میگفت خدا کاش به جای دستام چشمام و میبستن ای غریب آقا.....اللهم عجل لولیک الفرج

.