نمایش جزئیات

توسل جانسوز ویژۀ شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس سیدمجید بنی فاطمه

توسل جانسوز ویژۀ شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس سیدمجید بنی فاطمه

می باره اشک ماتم،مصیبت همینه تموم شد روزایِ خوشیِ مدینه

پیمبر از این شهر، دیگه داره میره باید عالم امشب از این غم بمیره

دلش بی قرارِ، مثالِ حبیبِ توی اُمتش هم ،خدایی غریبِ

داره میره با او،دلِ آسمونی ندیدن از آقا، به جز مهربونی

حالا وقتِ رفتن،دلش بی قراره به جز حقِ حیدر،وصیت نداره

قلم کاغذی خواست،نیاوردن آخر همونا که حق از علی خوردن آخر

شکایت از اینها، به پیشِ خدا کرد نفس هایِ آخر، علی رو صدا کرد

میشه خون علی جان!دلت از زمونه به دستِ تو زهرام، امانت بمونه

چه روزایِ سختی،برات هست در پیش یه روزی میگیره،دَرِ خونه ات آتیش

می بینم از الان، پس از من یه روزه گل یاسم آروم، تو آتیش می سوزه

می بینم از الان، می ریزن تو خونه رو پهلویِ زهرا، نشونه خزونه

بگو ای پیمبر،نبودی ببینی ندیدی تو داغِ،فراتر از اینی

نبودی ببینی،گُلت تو آتیشه نبودی ببینی، چی شد بارِ شیشه

غمِ کوچه هارو ندیدی، نبودی ببینی چی بود اون کبودی، نبودی ببینی

ره چاره گم شد، نبودی ببینی یه گوشوراه گم شد،نبودی ببینی

ولی چند جایی، تو بودی و دیدی کنار یه گودال، با زهرا رسیدی

تو بودی و دیدی خونایِ گلوشُ تو بودی و دیدی، تنِ زیر و روشُ

لبِ تشنه رو خاک،کنارِ فرات بود پایِ قاتلش رو، جایِ بوسه هات بود

.

﴿بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه﴾ www.babolharam.net ــــــــــــــــــ هرگونه کپی برداری از متونِ روضه کانون فرهنگی باب الحرم در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال جایز نبوده و مصداق بارز حق الناس می باشد

.