نمایش جزئیات

متن روضه امام حسن عسكری علیه السلام- میثم مطیعی

متن روضه امام حسن عسكری علیه السلام- میثم مطیعی

پَر ِشکسته به بالا نمیرسد هرگز

تلاش میکند امّا نمیرسد هرگز

کبوتری که هوایی نشد در این وادی

به آسمان تمنا نمیرسد هرگز

اگر اجازه نیاید که تا ابد مجنون

به سوی خانه لیلا نمیرسد هرگز

چنان مقام به عشاق میدهد الله

به فکر مردم دنیا نمیرسد هرگز

مقام سلطنت و پادشاهی ِ عالم

به پای رعیتی ما نمیرسد هرگز

و بی ولای تو و خانواده ات آقا

کسی به عالم معنا نمیرسد هرگز

بدون گوشه ی چشم تو شیعه در محشر

به خاکبوسی ِ زهرا نمیرسد هرگز

مسیح ِ آل محمد ، مسیح ِ زهرایی

به گَرد پای تو عیسی نمیرسد هرگز

پرم به شوق هوای تو وا شده آقا

کبوتر تو به سویت رها شده آقا

زمان مستی ما انتها ندارد که

مریض عشق تو بودن دوا ندارد که

بهشت من تویی آقا بهشت را چه کنم ؟

بهشت بی گل رویت صفا ندارد که

فدای بنده نوازی و مهربانی تو

سرای لطف تو شاه و گدا ندارد که

کجاست حاتم طاعی ببیند اینجا را

کسی شبیه تو دست عطا ندارد که

سرای توست پذیرای آرزومندان

کسی به قدر تو حاجت روا ندارد که

تویی که آینه ی حی ذوالمنن خواندند

عزیز قلب رضایی تُرا حسن خواندند

 امام عسکری ، آقا ، امیر ، مولانا

دو دست خالی مارا بگیر مولانا

گدای نیمه شب ِ بین این گُذر هستم

بیا و بگیر دست از فقیر مولانا

نگاه روشن خود را ز ما دریغ مکن

منم به دام نگاهت اسیر مولانا

به نفس سرکش و طغیانگرم نگاهی کن

دعا نما که شوم سر به زیر مولانا

بگو به ما : وسط برکة السباع چه شد

که بوسه زد به قدوم تو شیر مولانا

*مرحوم كلینی در كافی روایت كرده:وقتی آقا رو خیلی اذیت می كردند،به امام خیلی سخت می گرفتند،مولای مارو بین درنده ها انداختن كه تحقیرش كنند،نمایشی بشه كیف كنند،درنده ها اومدند دورش رو گرفتند،شاید اونایی كه تماشا می كردند گفتند:دیگه كارش تمومه،دیدن درنده ها همه پوزه به خاك می مالند،شروع كرد امام حسن عسكری با امنیت خاطر نماز خواندن.*

بصیرتی بده آقا که راه کج نرویم

تویی تو آینه ی یا بصیر مولانا

به کوری ِ همه دشمنان ، خدای کریم

نوشته نام تو را از غدیر مولانا

تویی که چشمه ناب معارفی آقا

کمال سیر و سلوک ِ هر عارفی آقا

هر آنچه ناز فروشی تو مشتری هستم 

میان صحن تو دنبال نوکری هستم

هزار مرتبه مدیون ربنای توام

اگر که شیعه ی مجنون ِ حیدری هستم

چه منتی به سر ِ من نهاده دست شما

كه سر سپرده ی فرمان رهبری هستم

به روز حشر کِشم نعره های مستانه

که من غلام غلامان عسکری هستم

مجیر آل رسولی مدد اباالمهدی

فروغ چشم بتولی مدد اباالمهدی

بیا دوباره کَرَم کن به این گدای خودت

پَرَم بده گُل زهرا تو در هوای خودت

خدا کند که شبی هم مِس وجود مرا

طلا کنی تو به اعجاز کیمیای ِ خودت

نشسته ام بنویسی مرا مسلمانت

که آشنا کنی ام باز با خدای خودت

خدا کند بگذاری تو دستهای مرا

به دستهای گُل ِ غایب از سرای خودت

چه میشود که زمان ظهور فرزندت

فدایی كنی تو مرا پای بچه های خودت

تمام حاجتم این است یوسف هادی

مرا خودت برسانی به سامرای خودت

گدای سامره هستم دو دست من خالی است

گدایی ِ سر کوی شما عجب حالی است

عطش میان حرم رود نیل می گردد

سِرشک دیده ی ما سلسبیل می گردد

کسی که زائر قبر غریبتان باشد

میان آتش غمها خلیل می گردد

*شیخ طوسی در تهذیب نقل كرده:ابوهاشم جعفری میگه:آقا به من فرمود: قَبْرى بسُرَّ مَنْ رَأى اَمانٌ لاَِهْلِ الْجانِبَیْنِ، قبر من ِ امام عسكری در سامرا برای دوست و دشمن مایه ی امان و امنیت ِ، سنی هایی همه كه اونجا زندگی می كنند،تحت پناه ِ و حفظ آقا هستند.*

به حلقه های ضریحی که نیست در حرمت

دل شکسته زائر دخیل می گردد

دوباره پای برهنه به جاده می آییم

به سوی صحن و سرایت پیاده می آییم

.

.

*سِنی نداره امام حسن عسكری،28 سال داره، اینقدر آزار و اذیت دیده،اینقدر تحت نظارت و كنترل بوده،تاریخ هم خیلی كم به ما رسونده از این امام مظلوم،اینقدر جو  اختناق و تقیه بوده،چیز ِ زیادی از زندگی ِ آقا به ما نرسیده،امشب به امام زمان تسلیت بگیم.*

باز هم می شود حسینیه

وسعت قلب درد پرورتان

سامرایی شدیم و می گوییم

تسلیت، تسلیت امام زمان

*شیعه ها مثل امشب وارد حرم میشن صدا می زنند،آجرك الله،یا صاحب الزمان.آقا جان ما در روایت داریم كه فرزند باید احترام دوست پدرش رو نگه بداره، وقتی یه بابایی از دنیا میره،دوستان اون آقا باید مورد احترام فرزندش باشند،آقاجان ما پدرشما رو دوست داریم،ما وقتی سامرا می ریم دلمون میشكنه*

تسلیت ای به درد ها مأنوس

تسلیت ای بَقیَّتُ الزَّهرا

بیت الاحزان سینه ات این بار

پُر شده از مصیبت بابا

این حسن ها چقدر مظلومند

این غریبی ز قبرشان حاکیست

این حسن ها عجیب مادری اند

از همین رو قبورشان خاکی است

دشمنان ِ خبیث این دو حسن

قلب شان را به زهر آغشتند

آتش افکنده اند در دلشان

هر دو را آه، خون جگر کشتند

یابن زهرا ببین ز سوزش زهر

پدرت مثل بید می لرزد

دم آخر درون کاسه ی آب

جان مولا! چه دید می لرزد

*آخه شیخ طوسی در كتاب ِ الغیبه نقل كرده، امام عسكری كاسه ی آب رو به دست گرفت،اینقدر زهر به بدن مباركش اثر كرده بود،وقتی كاسه رو بالا آورد،این كاسه به دندان های مباركش خورد،اگه اجازه بدید یه گریزی به كربلا بزنم،امام زمان آمد كاسه رو بدست گرفت به بابا با احترام آب داد لحظه های آخر، اما دلها بسوزه برای اون آقایی كه ، اون نامرد چوب خیزران برداشت،اینقدر بر لب و دندان ِ ....*

دم آخر درون کاسه ی آب

جان مولا! چه دید می لرزد

دید دور از حضور یک سقّا

در حرم حرف قحطی آب است

دید در قتلگاه، بین دو نهر

لب جدش حسین بی تاب است

پدرت، لحظه های آخر عمر

آب از دست پاکتان نوشید

دم آخر پسر نداشت حسین

تشنگی از گلوش می جوشید

*سر بابا رو به دامن گرفتی،دلها بسوزه برا زین العابدین،پرده ها رو كنار زد.*

روی جسمش نشست آن ناپاک

خنجرش را به گردنش که نشاند...

با یکی نه، دوازده ضربه

ناله ی مادری به گوش رسید

خواهری از فراز تل نالان

سمت گودی ِ قتلگاه دوید

*ای حسین......*

شاعر :امیر عظیمی

.