نمایش جزئیات
ذکر توسل و روضۀ جانسوز _ویژۀ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام _ استاد حاج منصور ارضی
صَلَّ الله عَلیکُم یا اهلَ البَیتِ النُّبوَه
بمُوالاتِكُمْ عَلّمنا اللّهُ مَعالمُِ دینِنا و أصْلَحَ ما كانَ فَسَدَ مِنْ دُنْیانا
خیرِ بیمارِ زمین خورده اگر تسکین است
بغلم کن که مرا مَرهَم و تسکین این است
مهربانیِ بقیه به مَذاقم تلخ است
جان به قربانِ تو ! دعوایِ تو هم شیرین است
کَنده ام از همه جا تا که به تو رو بزنم
بده در راه خدا ، پشتِ درت مسکین است
بِشِکَن بغضِ مرا تا که سبک تر بشوم
بغضِ مانده به گلویم چقدر سنگین است
همه جا خیر دعای تو نجاتم داده
گرچه این نوکرِ بد مُستحقِ نفرین است
باز هم پیشِ تو شرمنده می آیم آقا
باز هم پیشِ تو ای دوست، سَرم پایین است
هرکسی کرببلایی ست ، تو امضا کردی
کربلا رفتنِ من ، از کَرَمت تضمین است
من اگر کافر و گمراهم اگر شیخِ طَریق
قبله ام رویِ حسین است و همینم دین است
*یکم روضه بگم ، برای آروم شدنِ دلِ آقام بخونم ... شب شهادتِ ای کاش سامرا بودیم ... چه سامرایی درست کردن ... چه صحن و سرایی .. ببخشیدگفتم یا امام حسن عسکری .. قربونت برم .. این مردمِ ایران ، چه صحن و سرایی برای شما و پدرتون و همسرتون و عمه جانتون حکیمه خاتون درست کردن .. گفتم یا امام حسن : ماهم یه امام حسن داریم ، تو بقیع نه چراغی نه قبری ...
گفتم آی قربونت برم ، ببین ، کنارت عمه تون خوابیده و قبرش کاملا مشهودِ ، من سوال میکنم؟! آیا جلو چشمتون این عمه تون رو زدن .. !! نه والا .. این حکیمه خاتون ... یه نفر نبود بی احترامی کنه .. گفتم نگاه کن .. یا امام عسگری ، وقتی رو کردم به سرداب حضرت حجت گفتم ببین ، مادرتم اینجا خوابیده ، نرجس خاتون .. چه قبری چه بارگاهی ..
من نشنیدیم..!! و نه دیدمم تو کتاب ..!! که مادرت را زده باشن .. ولی اینو میدونم مادرمون زهرا را زدن ... روضۀ امام حسن عسکری همیناس .. وگرنه خیلی ساده اس .. روضۀ حضرت میدونی چیه ؟امام زمان علیه السلام اومد آب بهش بده
حضرت که این زهر تو بدنش اثر کرد میلرزید ، این دوندونهاش میخورد به این ظرف ... آب میریخت نمیتونست بخوره ..
هر کاری کرد آب نتونست بخوره .. همین روضه ش هست .. ۲۸ سالش هم بوده .. دردم هم داره .. نمیگم درد نیست ، با سختی هم جون داده آقا .. خیلی امام زمان تنهایی گریه کرده .. ولی .. ولی هر چی بود آب به لبش رسید .. لذا روضۀ امام عسکری همینه ..
عمه تون رو زدن .. نه ..!
مادرتون زدن .. نه ..!
پدرتون زدن .. نه ..!
وقتی میری تو سامرا اصلا می مونی .. !! چهار قبر ، مردم دورش میگردن .. اونجام میری میگی حسین ... دَمِ در ،رفقا اگر دیدی یه جا یه کسی از دنیا رفته باشه ، اومدی احترام کنی ، اینقدر صاحب عزا خوشحال میشه .. امشب امام زمانت رو خوشحال کردی ..*
پا از گلیم ، بیشتر انداخته گدا
وقتی به خاکِ پات سَر انداخته گدا
اطرافِ صحن بال و پر انداخته گدا
گر سویِ گنبدت نظر انداخته گدا
دارد شبیه کربُبَلا عشق می کند
با گنبد جدیدِ شما عشق می کند
در پیشگاه لطفِ تو عنوان مهم نبود
انسان رسیده یا که نه حیوان مهم نبود
سائل مسیحی است و مسلمان مهم نبود
این چیزها برای کریمان مهم نبود
بر پایِ سفرۀ تو نشستیم یا حسن
ما اهلِ سامرایِ تو هستیم یا حسن
هر چند ابری است هوایِ زیارتت
دلها به حسرت است برای زیارتت
لب ها گرفته اند دعایِ زیارتت
یادیِ کنیم از شهدای زیارتت
قربان زائرانِ تو که در سفر خوشند
راه تو پر خطر شده و با خطر خوشند
ای کاش نیمه جان نشود مثلِ تو کسی
از دیده ها نهان نشود مثلِ تو کسی
راهیِ پادگان نشود مثل تو کسی
بیمار و ناتوان نشود مثلِ تو کسی
اطراف خانۀ تو چه شب ها به خط شدند
سرباز ها مزاحم آرامشت شدند
. .خشک است کام تو ولی از قحط آب نیست
هستی اسیر گرچه ! به دستت طناب نیست
از خون سر محاسنت آقا خضاب نیست
بر پیکرِ شما اثرِ آفتاب نیست
با نیزه بند بند تنت که جدا نشد
جسمت سه روز بین بیابان رها نشد
سنگین که شد سرت به رویِ نیزه ها نرفت
آوایِ استغاثۀ تو هر کجا نرفت
دیگر سَنان میانِ دهانِ شما نرفت
ناموسِتان به کوفه و شامِ بلا نرفت
دندان به کاسه خورد ولی خیزران نخورد
اصلاً عصا به این بدنِ نیمه جان نخورد
*می گی یعنی چی ..!! راوی میگه دیدم ،اونهایی هم که نیزه نداشتن سنگ هم نداشتن .. دیدم پیرمردِ باعصا اومد کنارِ گودال .. هی عصا را فرو میکرد به بدن ......*
.