نمایش جزئیات
متن گریز روضه ی حضرت زهرا سلام الله علیها
زن وشوهری با هم دعوا کردند . مرد عصبانی شد . دست بلند کرد و سیلی محکمی به صورت خانمش زد . از خانه بیرون آمد پشیمان شد . ظهر که به خانه برگشت ؛ معذرت خواهی کرد ...زن گفت : عیبی ندارد من هم بی تقصیر نبودم . از این به بعد هم اگر کار بدی کردم بزن اما دیگر جلوی بچه هایم مرا کتک نزن ؛ این بچه ها از صبح که مرا زدی یک طور دیگر شده اند غذا نخوردند هی به من نگاه می کنند .....اما جانها به قربان مظلومیت حضرت زهرا (س) که جلوی چشم بچه ها چنان سیلی به صورت او نواختند .......
سخت است پیش چشم پسر زجر مادرش
آن بی حیا زروی حسینم حیا نکرد
می دید ناله ی حسنم را ولی زکین
رحمی به ناله ی پسرم مجتبی نکرد
ای وای محسنم !که به یک لحظه زاد ومرد
مهلت نداشت گر به رخم دیده وانکرد
دشمن زخانه برد علی را کشان کشان
تنها به کشتن پسرم اکتفا نکرد
از تازیانه ؛قنفذ دون دست بر نداشت
تا دست من ز دامن مولا جدا نکرد
منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست
انتشارات: صبح امید