نمایش جزئیات
متن گریز روضه ی حضرت زهرا سلام الله علیها
در جنگ احد پیامبر (ص) زخمی شده بود . علی (ع) با سپر آب می آورد و زخم های پیامبر (ص) را می شست . خون زخم بند نمی آمد . حضرت فاطمه (س) هم با چشمان اشکبار از پدرش پرستاری می کرد . تکه حصیری را می سوزاند و بر زخم های پیامبر (ص) می گذاشت ....با پرستاری حضرت زهرا (س) حال پیامبر (ص) بهبود یافت . اما حضرت سکینه چه کند با بدن بی سر پدر ؟او هم دلش می خواهد بر زخم های پدر مرحم بگذارد ؛ ولی برسر بریده چه مرحمی بگذارد ؟
آمد سرنعش پدر با چشم گریان
گیسو پریشان کرد واز غم نغمه خوان شد
بابا چرا جسمت ،چنین افتاده بی سر
بابا چرا راس تو برنوک سنان شد
بابا پس از قتل تواز بیداد دشمن
صد گونه ظلم وجورو کین،بر کودکان شد
بابا چسان جسم تورا صد چاک بینم
کز دیدنش از دل برون تاب وتوان شد
تا برسنان شد راس تو از بهر غارت
در خیمه وارد شمر و خولی و سنان شد
بردند معجر از سرو خلخالم از پای
سر تا به پایم خسته از جور خسان شد
شاعر:غلامرضا نوایی کاشانی
منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست
انتشارات: صبح امید