نمایش جزئیات

میثم مطیعی - زمزمه ی شروع فاطمیه

میثم مطیعی - زمزمه ی شروع فاطمیه

امان از شعله وای مادر

امان از دیوار وای از در

گرفته آتش جان ِ حیدر

مدینه

... چها کردی با جان ِ زهرا

امان از خنده از تماشا

*دارن می خندن،دارن نگاه میكنن،یه روزی هم ایستادن وقتی شمر سر از بدن عزیزت جدا میكنه،همه می خندیدن كف میزدن *

چها کردی با جان ِ زهرا

امان از خنده از تماشا

از آن مسمارِ بی مدارا

مدینه

... می خندند

به اشک ِ من و داغ و روی ِ زردم

همانها که هر شب دعاشان کردم

پر از آه و دردم... پر از آه و دردم...

... به دست بسته دیدم ابوتراب

به پیش چشمم شد از خجالت آب

گره به کارش افتاده با طناب

مولاحیدر... زهرا فدای تو

... من و اشکِ غربت ِ من

چه کردی با قامت ِ من

چه کردی با صورت ِ من

مدینه

*ابراهیم ِ خلیل وارد آتش شد،ولی آتش بر او حرام شد،آتش گلستان شد،اما خود بی بی حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود:آتش زبانه می كشید،صورت من رو می سوزوند.*

غم حیدر کی گذارد؟

که چشمانم خون نبارد

که یاری جز من ندارد

مدینه

... افتاده چرا تازیانه به دست و پایم

*بی بی تازیانه افتاده به دست و پات تا بوسه بزنه*

افتاده چرا تازیانه به دست و پایم

فدای علی هستی و دنیایم

علی کن دعایم ...علی کن دعایم

... بگو بدانند زهرا فدای توست

همه وجودم در زیر پای توست

عبادت ِ حق تنها ولای توست

مولاحیدر... زهرا فدای تو

شاعر: رضا یزدانی

.