نمایش جزئیات

روضه ی حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها _ استاد حجت الاسلام میرزامحمدی

روضه ی حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها _ استاد حجت الاسلام میرزامحمدی

بر سر بازار مهر فاطمه

بس خریداریم ، بااین زمزمه

مادر مظلوم ، ما یار توییم

ما همه مفتون دیدار توییم

دیده بر درد دل تو دوختیم

یک به یک در آتش غم سوختیم

سوز این اشک آورد دل را به حال

آتش این غم دهد دل را ملال

اشک بر زهرا حیاتم می دهد

از غم دوزخ نجاتم می دهد

اشک بر زهرا دهد بوی بهشت

می کند ترسیم خط سرنوشت

اشک بر زهرا برد دل را بقیع

می کشاند رشته ام را تا بقیع

اشک بر زهرا به هر کس شد عطا

بی گمان آشتی کردس او با خدا

*ببینم با این یه بیت چه می کنی*

اشکه بر زهرا و اندوه گداز

بر مدینه می دهد دل را جواز

اشک بر زهرا سخن گوید ز داغ

گیرد از یک چادر خاکی سراغ

*دیگه چیزی به عمر فاطمه باقی نمونده ، کدوم چادر؟ همون چادری که وقتی سلمان نگاه می کرد ،گریه می کرد ، می گفت دختر پادشاه رم ، کسری ، لباس های قیمتی بپوشن ، دختر پیغمبر چادرش دوازده وصله داره ، همون چادری که داد به علی نزد زید یهودی گرو بزار ، یه مقدار جو قرض کن ، بچه هام گرسنه اند ، زید یهودی چادرو گرفت ، مقداری به علی جو داد ، گرفتاری فاطمه و علی حل شد ، یه وقت دیدن دارن در میزنن ، هشتادتا یهودی با زید یهودی اومدن به نور چادر فاطمه مسلمان شدن ،به خدا یهودی های مدینه سگشون شرف داشت بر اون نانجیبی که تو کوچه جلوی فاطمه رو گرفت .... نمیگم چجوری زد فقط نقل شیخ مفید اینه : میگه با سیلی نزد "ورَفَسَهُ برجله" .....یا زهرا ......

.