نمایش جزئیات

روضه ی جانسوز _ حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها _ حاج محمود کریمی

روضه ی جانسوز _ حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها _ حاج محمود کریمی

دود بودو ،دود بودو ، دود بود

گل میان آتش نمرود بود ...

آنچه جان می داد بین ابر و دود

عشق بودو ، عشق بودو ، عشق بود

*هرچی میخوام آروم بگم ، نمیشه ، بیچاره شدم.... به جان اربابم میخوام زود رد شم از این حرف ها که میزنم ، آری مریض نقاهتش شرایط داره ، کسی که بدنش زخم باشه بهش داروی سرما خوردگی میدن مبادا سرفه کنه زخم باز میشه ... آه .... چی کار کنم .... کسی که تو بستر می افته باید هر چند روز یه بار به چپ و راست بگردوننش زخم بستر نگیره ... این طرف می گردونن ... آخ پهلوم " اون طرف می گردونن ... آخ بازوم "

جان .... جان ....

من زود رد میشم ،وقت بهت نمیدم گریه کنی ....*

ناگهان دلشوره بر جانم فتاد

گوییا عالم زحرکت ایستاد

ناگهان باب عداوت باز شد

کینه توزی با علی آغاز شد

وه چه این بی حرمتی ها زود بود

مادرم در هاله ای از دود بود

درب از جا کنده شد با یک لگد

مادرم در پشت در ، فریاد زد

*آه.....*

آی شیعه روضه های کوچه را

حس کن از یک روضه خوان آشنا

*حالا از شما سوال می کنم"*

تاکنون بودی عصای مادرت

از خجالت خاک ریزی بر سرت

تاکنون لاجرعه از غم خورده ای ؟

تاکنون سیلی محکم خورده ای ؟

تاکنون گوشواره دانه دانه برده ای ؟

مادرت را سوی خانه برده ای ؟

آی مادر ....

.