نمایش جزئیات

روضه حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها _ كربلایی حنیف طاهری

روضه حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها _ كربلایی حنیف طاهری

غریب ِ كوچه ها شدن با من،با من

غریب ِ كربلا شدن با تو، با تو

دیدن مادر روی خاك بامن، با من

ذبیح باالقفا شدن با تو، با تو

پنجره و كبوترا با من، با من

ضریح و ایوون طلا با تو، با تو

خلوتی ِ صحن ِ بقیع با من، با من

شلوغی ِ كرب و بلا با تو، با تو

بیا گریه كنیم ما،برای ِ غم زینب

تابوت ِ پر تیر و بدن و سُمِّ مركب

*دفن كردن بدن ِ زهرا رو نزدیكای سپیده، مقداد میگه داشتم بر میگشتم خونه، بقض گلومو گرفته بود، آخه وقتی بدن و سرازیر ِ قبر كرد هیچ محرمی نداشت،بچه هاش كوچیك بودن نمیتونستن كمك كنند،همه ی این صحنه ها جلو چشام بود،داشتم آروم آروم بر میگشتم،یه وقت نامرد(دومی) جلو راهم رو گرفت، كجا بودی؟ تو كجا داری میری؟ دومی گفت: دارم میرم برای تشییع دختر ِ پیغمبر.گفتم:دیر اومدی،علی بدنش رو خاك كرد، پلید ِ پست ِ نامرد،یه بار دیگه دستش رو بالا برد، یه سیلی به صورت مقداد زد،نشست رو زمین،شروع كرد گریه كردن،نانجیب گفت:نشستی داری گریه می كنی؟گفتم:نامرد برا خودم گریه نمی كنم....!*

روزی كه راه را به من آن بد سیَّر گرفت

دیدی چه روی داد كه قرص قمر گرفت

بر او كه راه بسته نشد از عبور ِ من

پس راه به من زچه در رهگذر گرفت

*سادات معذرت می خوام،جمع و جور تر از این نمی تونم این روضه رو بخونم،خیلی هم سر بسته گفته،آی بچه های فاطمه!*

بردم پناه هر چه به دیوار بیشتر...

*نشست رو خاك ها هی گفت: حسنم،حسنم!غصه نخور،قربونت بره مادر،عزیزم،عزیزم*.

كو ابابیل های تو یارب؟

فاطمه بین كوچه ها تنهاست

*اینجا اگه مادر بین كوچه ها تنها بود، ولی حسنی بود،محرمی بود،زیر بغل هاش رو بگیره، اما بمیرم تو  گودال قتلگاه نه یه نفر، نوشتند تعدادی از این اعراب ریختن تو گودال، كار به جایی رسید نازدانه صدا زد،" أَبتا، أُنظُر إلی عَمَّتِیَ المَضروُبَة"،حسین.....*

.