نمایش جزئیات

روضه _ حضرت صدیقه طاهره زهرای مرضیه سلام الله علیها _ حاج احمد واعظی

روضه _ حضرت صدیقه طاهره زهرای مرضیه سلام الله علیها _ حاج احمد واعظی

این شب و روزها فقط بی بی گریه میكنه،همه گفتن ارباب مقاتل، این هفتاد و پنج، نود و پنج، هر چند مدتی كه بعد از اون اتفاق تا شهادت، فقط بی بی گریه كرد.یه جا خندید بی بی تو همین روزها،كجا؟چه طور؟چه خبر ِ خوشحال كننده ای بهش دادن خندید؟اونم روزی بود كه اسماء تابوتش رو نشونش داد،تا چشمش به تابوتش افتاد،دیدن بی بی می خنده*

چه خورشیدی که چون خورشید محشر سایه اندازد

تمام آفرینش دست می‌یازد به دامانش

*زهراست،همه فردای قیامت محتاج او هستند،انبیاء همه سرپا ایستادند،یه نفر فقط سواره وارد صحرای محشر میشه،اونم مادر، هزار فرشته اطرافش، چپ و راست، از جلو از پشت سر ناقه،همه جا، جبرئیل و میكائیل و مقربین ِ عالم ِ بالا، ندا بلند میشه:یا اهل المحشر! غُضُّوا اَبْصارَكُم. نگاهتونو جمع و جور كنید،بی بی داره میآد،الهی قربونت برم بی بی جان.*

گر شعب ابی‌طالب، اگر غصب فدک باشد

محال اس آری آری بگذرد از عهد و پیمانش

نمی‌سازند با سازش هوادارن راه او

گواه من وصیتنامه ی سرخ شهیدانش

*با دشمن حضرت زهرا عمراً،از آل سعود و خلیفه های داعشی،گنده هاشون،اسرائیل و آمریكا.*

گواه من وصیتنامه ی سرخ شهیدانش

*نگاه كنید هر روز تشییع میشن شهدای حرم،مدافع حرم زینب ِ كبری،جان عالم قربون بی بی جان،این همه دلداده و جون به كف و عاشق،كه از اینجا صدها كیلومتر می زنند به هر وسیله ای برسن به اون ور دنیا از حرم حضرت زهرا دفاع كنند و حمایت كنند،این راه حضرت زهراست.*

مدینه گرچه قبرش را نشان کس نخواهد داد

زیارتنامه می‌خواند کنار قبر پنهانش

همان قبری که از تشییع پنهانی خبر دارد

از اندوه علی از دل‌پریشانی خبر دارد

*این چند بیت به بعد مرثیه است،شماهایی كه دل آماده دارید و برای گریه ی به مادر دل تنگ میشید،بسم الله*

چه اندوهی که شب خالی ز عطر یاس و شب‌بو شد

زمان یک سر بدآهنگ و زمین یکباره بدخو شد

نمی‌دانم چه در شهر مدینه اتفاق افتاد

که هر شب ناله ی «عجل وفاتی» سهم بانو شد

*به عزیزانش فرمود:دستاتون رو ببرید بالا،حسنش دستاش رو برد بالا،حسینش، زینبش،یه دفعه صدای بی بی بلند شد،خدا مرگ من رو برسون. فقط شما مجسم كنید اگه جز این یه بیت چیز دیگه در مرثیه نگم كفایت می كنه،آی گریه كن های مادر،غم و عجل وفاتی و همه ی اینها به جای خود، آدم خسته میشه،بیمار كه بیمار ِ،دیدی به یكی میگی چه طوری؟ خوبی؟دیشب خوب خوابیدی؟میگه:چه خوابی،مگه این درد میذاره من بخوابم.*

چه خوابی تا سحر پهلو به پهلو می‌شود اما

مگر با درد پهلو می‌شود پهلو به پهلو شد

*از هر طرف می چرخه پهلو درد میكنه*

دلش می‌خواست دست و بازویش وقف علی باشد

غلاف تیغ اما میهمان دست و بازو شد

همه دیدند دست او دگر بالا نمی‌آمد

به هر زحمت ولی در روز آخر خانه جارو شد

همان دستی که بعد از غسل بیرون از کفن آمد

یتیمان را در آغوشش گرفت و خوب دلجو شد

*گریه كن ها،جوونها،غسل داد علی،بندهای كفن رو بست،نگاه كرد دید بچه هاش دارن دق می كنند،فرمود:پاشید یه بار دیگه بیایید مادر رو ببینید، خودشون رو انداختن رو بدن مادر،خود امیرالمؤمنین میگه: دیدم بندها باز شد،دستا بیرون اومد،بچه هاش رو بغل كرد،ندایی از آسمان اومد:علی!آقا بچه هارو بردار،بالایی ها نمیتونن نگاه كنند این منظره رو،عالم بالا به هم ریخته بچه هارو بردار آقاجان. امروز جاش هست من بگم یا نه؟ آی بالایی ها،دوتا آقازاده ی مولا كنار مادر،هیچكی نبود اذیت كنه،فقط با مادر وداع می كنند،شما نتونستید تحمل كنید،بالایی ها كربلا چه خبر بود،وقتی یه كوچلوی سه ساله رو از كنار بابا زدن جدا كردن، این دستاش رو روی سرش گرفته بود.*

هی گفتم بهش میام میام میام

موهامو نكش میام میام میام

*حسین....دستاتون رو بیارید بالا، خدای ِ حضرت زهرا،خدای ِ امام رضا،خدای ِ ابی عبدالله، خدای ِ رقیه،به دستای رقیه،به انگشتای رقیه،كه با لب های بابا بازی می كرد،عجل لولیك الفرج*

.