نمایش جزئیات

روضه و توسل_شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها_ویژه فاطمیه_کربلایی سید رضا نریمانی

روضه و توسل_شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها_ویژه فاطمیه_کربلایی سید رضا نریمانی

میخ در کم کم ز آتش داغ شد ...

*بزار رها کنم ،روضه بخونم ... مثل زنها گریه کن ... جیغ بزن ... چرا ؟!  چون بچه ها توی مدینه نتونستن گریه کنن ... *

در که آتش گرفت ، له شد آنجا تنم

در هجوم عدو ، کشته شد محسنم

*بریم جلوتر یا نه ... پا به پای من میای ؟! ... سادات،علما،بزرگان ببخشید ... از همه عزیزان عذر میخوام ... روحانیون عذر میخوام ... ببخشید من خیلی کوچکتر از این حرفام ولی روضه مادرمو دارم میخونم سرهاتونو برهنه کنید ، دوست دارم همه ناله بزنند ... *

در که آتش گرفت ، قنفذ از ره رسید

*آخه یه جا آتیش میگیره ... آی رفقا ... همسایه ها میان ، سریع جمع میشن آتشو خاموش میکنند ... اما توی مدینه تازه همسایه ها اومدن هیزم آوردن ... آتش رو هی شعله ور تر کردن ... *

در که آتش گرفت، قنفذ از ره رسید

تازیانه به دست ، در پی أم میدوید

در که آتش گرفت ، عشق تسلیم شد

در که آتش گرفت ، مرتضی پیر شد

در که آتش گرفت ، روبهی شیر شد

میخ در تیز شد ، در تنم تیر شد

در که آتش گرفت ، خیمه ها را بسوخت

هستی زینب و بچه ها را بسوخت

*تا همینجا بسه ... خدا به همتون سلامتی بده ... خدا به همه خدمتگزاران سلامتی بده ... شما کمک کردید ، مردم رو از آتش درآوردید ... گرچه خودتون قربانی شدید ...مادر ما هم پشت در ، بچه هارو نمیذاشت بیان جلو ... امیرالمؤمنین رو نمیذاشت بیاد جلو ... تا لحظه ای که زمین افتاد ... طناب آوردن ... دستای علی رو بستند ... میخوام روضه بخونما ...امیرالمؤمنین رو کشون کشون دارن میبرند ( یا الله یا الله ) ... سریع بلند شد ، کمربند علی رو گرفت ... صدا زد نمیذارم علیمو جایی ببرید ... میدونی چیکار کردن ... *

در که آتش گرفت ، قنفذ از ره رسید

*بچه سیدا منو ببخشند ... یه بزرگی میفرمود نه فقط اون نانجیب ، هر چهل نفر هرچی دستشون بود شروع کردند به زدن ... یا زهرا…

.