نمایش جزئیات
روضه و توسل _ویژه فاطمیه_شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها _حاج احمد واعظی
رنگ ها ز رخ پریده،نفسا تو سینه حبسه نمیدونم چرا بعضی وقتا،کارا به عکسه داغ بابا دیده زهرا،اهل خونه پر دردند مردم شهر مدینه، جای گل هیزم آوردند * ای برات بمیرم بی بی جان.آی مردم! نه فقط جلوی در خونه رو، دور تا دور خونه ی بی بی رو پر هیزم کردن،به اون نامرد بی حیا گفتن:آی بی حیا آخه تو این خونه فاطمه است!؟گفت:هر کی میخواد باشه، من خونه رو با اهلش میخوام بسوزونم. یعنی فقط در خونه نبود،می خواستن خونه رو با فاطمه و با علی و با بچه هاش همه به آتش بکشن،ای وای ای وای،بمیرم برات،صدای ناله اش بلند شد:" اَبتاه"... که اگه اون روز اون جنایت پی ریزی نمیشد،کربلا خیمه ای به آتش کشیده نمیشد،همچین که شمشیر رو بالای سر امیرالمؤمنین دید بی بی، با چه حالی خودش رو تو کوچه ها رسوند، دم ورودی مسجد دید شمشیر برهنه رو سر امیرالمؤمنین گرفتن که باید بیعت کنی، خدا میدونه چه حالی گذشت به حضرت زهرا سلام الله علیها،چنان برآشفت بی بی،ناله ای زد،نهیب زد،" خلّو عن ابن عمّی" رها کنید پسر عموم رو،که اگر رها نکنید،پیراهن بابام رسول خدا رو به سر میگیرم و نفرینتون میکنم.که امیرالمؤمنین سلمان رو صدا زد،سلمان! دریاب دختر پیغمبر رو، این زهراست،نفرین کنه احدی رو باقی نمیذاره، سلمان میگه: دیدم مسجد داره میلرزه،اومدم گفتم:بی بی جان! نکنید این کار رو.سلمان نمی بینی؟ گفت:بی بی جان! آقا می فرمایند،نکنید این کار رو. بگم بی بی جان!مادر جان! یه شمشیر رو سر علی دیدی"آی قربون این دل آماده برم" یه دونه شمشیر،نه زیر گلو،روی سر با فاصله دیدی،برآشفتی که نفرین میکنم همتون خاک شید،همتون هلاک شید،آی بی بی! بی بی جان چه دلی داره زینبت؟ نگاه کرد دید همه صف کشیدن، یکی با شمشیر میزنه،یکی با نیزه میزنه،اونی که هیچی نداره سنگ میزنه،حسین..... امان از اون لحظه ای که ریختن سر خود زینب.* یک نفر خفته بود در گودال صد نفر می زدند زینب را هر چه او بیشتر نفس می زد بیشتر می زدند زینب را گاه با کعبِ نیزه و گاهی با سپر می زدند زینب را حسین.....*خدای حضرت زینب، عجل لولیک الفرج* .