نمایش جزئیات

سینه زنی شور و روضه سنگین و جانسوز_ویژه فاطمیه_شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها _سید مجید بنی فاطمه

سینه زنی شور و روضه سنگین و جانسوز_ویژه فاطمیه_شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها _سید مجید بنی فاطمه

(بی مادری کشیدم ، کسی خبر نداره

چادر خاکی دیدم ، کسی خبر نداره) ۲

بی خبرند مردم ، از حاله منم خسته

بی خبره زینب ، از دستی که شد بسته ۲

{خون بود و خون بود ، مادر نیمه جون بود ۲

واسش بمیرم ، آخه خیلی جوون بود } ۲

وسط کوچه دیدم که نفسش بریده ۲

چادرشو یه گوشه ، رو صورتش کشیده

بی خبرند مردم ، من بدجوری ترسیدم

هیشکی ندید اما ، جون دادنشو دیدم ۲

درد من این بود ، مادر رو زمین بود ۲

دیدم از اون روز ، دیگه خونه نشین بود

{خون بود و خون بود ، مادر نیمه جون بود ۲

واسش بمیرم ، آخه خیلی جوون بود } ۲

جلوی چشمم افتاد ، آتیش در به جونش

میبینم از رو مسمار ، داره میریزه خونش

بی خبرند مردم ، که پشت دره مادر

بین همین خونه ، شد یاس علی پرپر

دود بود و دود بود ، صورتش کبود بود

*همچین که بین در و دیوار افتاد ... زنها بهتر میدونن ، زنی که بارداره باید قدم هم آهسته برداره  ... نانجیب برای معاویه نوشت یه طوری به در زدم ... فضه میگه تا اومدم دیدم بین در و دیوار زهرا افتاده ... نگفت محسنم ... نگفت بازوم ... فقط یه نگاه کرد گفت به من بگو علی رو کجا بردند ...بعضی روضه ها گریه نمیخواد ، داد میخواد ... میتونی بزنی بسم الله ... خودشو کشون کشون آورد وسط کوچه ... دید چهل نفر علی رو میکشند ... گفت مگه زهرا مُرده علی رو پای برهنه می برید؟! ... مگه زهرا مُرده علی رو با سر برهنه می برید ؟! ...چنان کمربندو کشید ... چهل نفر روی زمین افتادند ... یه وقت دومی نامرد کم آورد ... دید یه زن چهل نفرو زمین انداخت ... دیدن از لای جمعیت میگرده ... یه وقت صدا زد قنفذ ... چه کنم امیر ؟! ... گفت یه کاری کن دیگه قدم از قدم برنداره ... اینقدر با قلاف به بازو زد ...میخوای بریم کربلا ... ؟اینجا این نامرد غلامشو صدا زد ... اما کربلا... نامرد یه نگاه کرد گفت حرمله ... چرا بیکار ایستادی؟! گفت چه کنم !!؟ ... گفت مگه سفیدی گلوی بچه رو نمیبینی ؟! ... یه وقت حسین دید بچه داره بال بال میزنه ... این دست بیاد بالا ... بلند بگو حسین ....*

الهی بشکنه دست مغیره

میان کوچه ها بی مادرم کرد

حسین