نمایش جزئیات

روضه و توسل جانسوز_ویژه فاطمیه_روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها _استاد حاج منصور ارضی

روضه و توسل جانسوز_ویژه فاطمیه_روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها _استاد حاج منصور ارضی

*دیگه ممنوع الملاقات شد به زبان ما ... هیچ کسی رو پذیرا نبود ، حتی عباس عموی پیغمبر که به زبان دیگری عموی زهرای مرضیه  هم میشه ، اومد در زد، فضه ی خادمه اومد دم در" اومدم دختر پیغمبر رو زیارت کنم .

فضه فرمود ملاقات نداره ، کسی رو قبول دیگه نمی کنه ... " ناراحت شد برگشت ، امیرالمومنین رو در بین راه دید . رفته بودم دختر پیغمبر رو زیارت کنم ، گفتن قبول نمی کنه و راه ندادن ..."علی جان اگه خبری شد به ما هم بگو ....انگار همه منتظر بودن *

برخواست دگر جمع کند بستر خود را

میخواست که خوشحال کند همسر خود را

امروز خودش پای تنور آمد و نان پخت

تا سیر کند فاطمه ، نان آور خود را ...

سربند علی را به سرش بست که شاید

آرام کند فاطمه درد سر خود را ....

این معجر خاکی دگر اندازه ی او نیست

داده است به آتش کمی از معجر خود را

رفتن پسرها وسط کوچه نشستن

سخت است ببینن غم مادر خود را

حالا که نشد باز کند پوشیه اش را

ای کاش کمی ناز کند دختر خود را ...

چون محرم راز علی و همدم او بود

در سینه نگه داشت دَم آخر خود را

روح علی و فاطمه در پیکر هم بود

پس برد علی دفن کند پیکر خود را

.