نمایش جزئیات

روضه و توسل جانسوز_شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها _حاج مهدی سماواتی

روضه و توسل جانسوز_شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها _حاج مهدی سماواتی

بریم درِ خانه ی حبیبه ی خدا ، فاطمه زهرا سلام الله علیها ... عرض ادب کنیم ...رسم مراسمات اینه آخرین شب بریم درِ خانه حبیبه ی خدا ... بی بی جانم ... هر چه کردیم ، امشب دیگه چشممون به دستهای توئه فاطمه جانم ...کدوم دست ؟!... بمیرم ...علی مرتضی مشغول غسل بود ...أسما میگه من آب میریختم ، علی بدن رو غسل میداد ... یه وقت دیدم دست از غسل کشید ... سر به دیوار گذاشت ، ناله میزنه ، گریه میکنه ... آقا از فراقت فاطمه گریه میکنی؟! حق داری ... اما خودت فرمودی دل شبه ، اینگونه ناله نزنید ... بلند بلند گریه نکنید ... چی شده اینطور ناله میزنید؟!فرمود أسما ... فاطمه ی من تا زنده بود ، بازوی ورم کردشو نشونم نداد ...

شبی که آن تنِ عفت حجاب را شستم

به اشک و خون دل آن دُرّ ناب را شستم

مجال غسل نمی یافتم ز اشک روان

شبی که بضعه ی ختمی مَآب را شستم

(بمیرم برا دلت علی جانم ...)

به سینه خونِ دلم موج زد در آن دل شب

که زخمِ سینه ی از خون خضاب را شستم

زهرا جان ...

خدا داند دلم چون گریه میکرد

به حالم دشت و هامون گریه میکرد

ندیدم زخم پهلو را من آن شب

ولی دیدم کفن خون گریه میکرد

زهرا جان ....

نازنین بدنِ حبیبه ی خدارو در دل شب غسل داد ... حنوط کرد ... کفن نمود ... اما هنوز آخرین بند کفن رو نبسته ... یتیمان فاطمه رو صدا زد ... هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ ... یعنی بیایید و از دیدار مادر توشه بردارید ... حسنین اومدند ... خودشونو روی سینه ی مادر انداختند ... ناله میزنند ... کَلِّمینی مادر ...علی مرتضی میفرماید ، خدارو شاهد میگیرم ، فاطمه مهربانی کرد ، دستاشو از کفن بیرون آورد ... حسنین رو در آغوش گرفت ...چه منظره ای شد نمیدونم... همین قدر بگم هاتفی ندا داد ... یاعلی بردار حسنین را ... ملائکه ی آسمان طاقت ندارند این منظره رو ببینند ...حسین ..... حسین ... حسین ...بگیم ملائکه ... شما نتوانستید ببینید حسین روی سینه ی مادر افتاده ... چه حالی پیدا کردید کربلا ... لحظه ای که دیدید ... الشِمرُ جاٰلِسٌ عَلیٰ صَدرِه ...حسین ...

.