نمایش جزئیات
روضه و توسل جانسوز_ویژه فاطمیه_شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها_حاج محمد نوروزی
لاله زیر خار و خس افتاده بود باغبان هم از نفس افتاده بود ظلم و طغیان تا قیامت زاده شد این چنین اجر رسالت داده شد آن علی را لاله ی نیلوفری از جفای خارها شد بستری گشت در باغ ولایت برگ برگ بود در فصل بهارش شوق مرگ گاه رفت از تاب و گَه در تاب شد لحظه لحظه ، قطره قطره آب شد گرچه آتش داشت ، آهش سرد بود ناله بود و سوز بود و درد بود درد حیدر در وجود خسته اش یک جهان غم در دل بشکسته اش *از همه ی این دردا بالاتر ... از همه این زخمها جَری تر ... از همه ی این تنهایی ها تنهاتر ...* درد تنهایی حیدر ، قاتلش یاعلی ذکر طپشهای دلش آفتابی بر فراز بام بود دست و پا میزد ولی آرام بود گاه چشمش بسته بودی ، گاه باز گاه خامُش ، گاه در راز و نیاز نیمروزی دیده از هم باز کرد راز دل را با علی آغاز کرد کرد با سختی به مولایش نظر گفت محبوبم حلالم کن دگر *سخته به امام حسین ... به قرآن سخته ... اصلا نمیخوام گریه کنی ... فقط میخوام گوش کنی* سوخت سر تا پا علی از این سخن خواست تا جانش برون آید ز تن ناله زد ، کِی یاور بی یاورم همدم و همسنگران بی سنگرم ای نفس هایت صِدای روح من ای به اَمواج بلاها نوح من هستیِ من ، جانِ من ، جانانِ من اینقدر بازی مکن با جانِ من ای چراغ من ، مگو از خامُشی ورنه پیش از خود ، علی را میکشی ای علی را سَرو باغ آرزو هرچه میگوئی ، حَلالم کن نگو بی تو عالم سر به سر غم خانه باد خانه ی بی فاطمه ، ویرانه باد نه دلم را از فراقت چاک کن نه به دست خویش اشکم پاک کن باز زهرا چشم خود را باز کرد راز دیگر با علی ابراز کرد کِی پسرعم ، هر چه گویم گوش کن آتشم را در درون خاموش کن یاعلی! امروز چون گردید شام عمر زهرای تو میگردد تمام من که بستم چشم ، دست از من بشوی شب تنم از ، زیر پیراهن بشوی شب مرا تشییع کن تا آن دو تن یک قدم نایند بر تشییع من گر به تشییع من آید قاتلم داغ محسن تازه گردد در دلم گر نماز آرَد به جسم پاک من قاتل سنگین دل و سفاک من ناله از هر بند بندم سر کنم شِکوه از تو پیش پیغمبر کنم .