نمایش جزئیات

روضه و توسلِ جانسوز _ ویژۀ ایام فاطمیه _استاد حاج منصور ارضی

روضه و توسلِ جانسوز _ ویژۀ ایام فاطمیه _استاد حاج منصور ارضی

تو که از پا نمی اُفتی چه شد از پای افتادی

چرا زانو گرفتی در بغل در جای افتادی

تو تنها نیستی،مظلومِ من! کُفوَت مگر مُرده

به پیش چشمِ خونبارم،چنین مَنْمای،افتادی

ز های و هویِ تو میدانِ عزم و رَزمها پُر بود

چه شد ای حیدرِ زهرا ز هوی و های افتادی

تو مأمور سکوتی،من ولی مأمورِ فریادم

مبادا آنقدَر گِرییده ای،از نای افتادی

علی!

ای کاش می مردم، نمیدیدم تو کَت بسته

به زیر دستِ نامردانِ بی پروای افتادی

ندارم طاقتِ شمشیر،بالای سرت،هرگز

تو قرآنی،نبینم گیرِ دشمن آی، افتادی

زمانی بی سپر بودی ولی حالا سپر داری

(اون روزیکه اومد خواستگاری پیغمبر سوال کرد چی داری علی جان برا عروسی؟فرمود اینهاست (سپر ، شتر ، شمشیرم ) فرمود علی جان تو فقط سپرت رو بفروش ... تو حیدری سپر می خوای چیکار ... شنیدید زرهش هم فقط از جلو وصل بود ، پشت نداشت ...)

زمانی بی سپر بودی ولی حالا سپر داری

ز پا اُفتم که با تو کس نگوید،های! افتادی!

تمام زخمهایت را تلافی می کنم یک یک

که دیدم در اُحد پایِ نبی از پای افتادی

تو خواهی دید،کز این دردِ مالامال می افتم

نبینم من که از غصه،تو پایا پای افتادی

مگر پهلو گرفته کِشتی اَت ای پهلوان! برخیز

*بعضی فرمودن بی بی این جمله رو فرمودند « .... قَالَتْ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ اشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِینِ وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِین» چرا مثلِ بچه ای که تو جنین میشینه پاهات رو بغل گرفتی .....*

مگر پهلو گرفته کِشتی اَت ای پهلوان! برخیز

چه شد در ساحل خونینِ بستر،وایْ افتادی

*قربونت برم آقا جان ... چقدر با زهرات مانوس بودی ... به خاطرِ همین هم بود وقتی دستاشو بستند ، با اینکه بی بی دو عالم اول زمین خورد ، با این حال خودش رو زود رسوند تو کوچه ... فرمود پسر عموم رو تنها نمیزارم ... کمربندش رو گرفت ... من نمی دونم امام صادق ، چه چیزی رو نگاه کرده که اینجوری فرمودن ؛ پرسیدن از آقا سبب قتلِ مادرت چه چیزی بود ؟ گریه کرد فرمود : به خدا قلافِ شمشیرِ مغیره و قنفذ .... یا زهرا .....*

.