نمایش جزئیات
روضه و توسل جانسوز _ شهادت حضرتِ زهرا سلام الله علیها _ سید رضا نریمانی
چاه گفتم آتشی بر این جگر افتاده وای
روضه خوان با گریه یادِ میخِ در افتاده وای
ای مادر ... ای مادر ...
آنقدَر سنگین لگد زد درب از جا کنده شد
فاطمه پشتِ در از داغ پسر افتاده وای
عالمی گویند یازهرا ولی زهرا حسین
ما همه هستیم بالاتر زِ هَر بالا حسین
هرشب جمعه مُرَدّد میشوم در کار خویش
ماندهام العفو گویم یا بگویم یاحسین
*
هرچه بود،از در و دیوار خودم فهمیدم
حاجتی نیست به اصرار،خودم فهمیدم
راز حبس نَفَس و جوشش خون از سینه
از فرو رفتن مسمار خودم فهمیدم
***
آخر چه کنم تا به پرت خار نگیرد؟
پهلوی تو خونریزی بسیار نگیرد؟
در چند نفس پخش کن این یک نفست را
تا پیرهنت حالت گُلدار نگیرد
به فکر خودت باش که این دستۀ دستاس
از دست ورمکردهی تو کار نگیرد
خونمُردگیِ چشم تو درمان که ندارد
پس گریه نکن تاری بسیار نگیرد
یک ذره تکان خوردن تو فاجعهساز است
آرام بمان پهلویت اینبار نگیرد
دیشب سر سجاده دعایِ حسن این بود
که مادر من دست به دیوار نگیرد
مادر شدنت را به لگد از تو گرفتند
ای کاش کسی حسرت دیدار نگیرد
نجار بنا بود که بی میخ بسازد
تا عمر مرا این در و مسمار نگیرد
برخیز که یک شهر به این خانه نخندند
به سوختن پیکر پروانه نخندند ...
*آخرِ همه روضه ها باید ختمِ به کربلا بشه ... یه نگاه به جوونش کرد:
پیش دشمن مَپَسند این همه من گریه کنم
هی صدا میزد پسرم پاشو با پای خودت برگرد خیمه؛ اینا همه دارن مسخره میکنن، همه دارن کف میزنن، هلهله میکنن ...کاری ازم بر نمی آد ... یه مرتبه رو کرد سمت خیمهها صدا زد:
جوانان بنیهاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید
خدا داند که من طاقت ندارم
علی را بر در خیمه رسانم
اما یه مرتبه همه دیدن آقا خم شد؛ لحظۀ آخرِ ... حسرت یه بوسه رو دل حسینِ .. پدر آرزو داره بچهش رو ببوسه؛ اما بعضی وقتا حیا میکنه، روش نمیشه ... یه مرتبه دیدن حسین خم شد، صورتش رو به صورت جوونش گذاشت ... راوی میگه هفت مرتبه گفت : ولدی ... پسرم ... میوۀ دلم ... علی اکبرم ...
لشکرِ کوفه و شام اِستاده
به تماشایِ شَه و شَهزاده
شَه روی نَعش پسر افتاده
همه گفتند حسین جان داده
اگه الان کربلا بودیم نمیتونستیم این روضهرو بخونیم، چون فرمود شبهای جمعه مادرم کربلاست ... یه وقت نکنه روضۀ علی مو بخونی ... آخه این جوون خیلی شبیه مادرِ ، برای همینه مادر به این روضه حساسه ... اگه پهلویِ مادر ما رو بین در و دیوار قرار دادن ، تو کربلا هم نیزه به پهلویِ علیاکبر زدن ... با همۀ وجودت ناله بزن بگو یا حسین ....
.