نمایش جزئیات

ذکر توسل جانسوز _ شهادت حضرتِ زهرا سلام الله علیها _ کربلایی حسین سیب سرخی

ذکر توسل جانسوز _ شهادت حضرتِ زهرا سلام الله علیها _ کربلایی حسین سیب سرخی

روز و شب درد کشیدی بدنت خوب نشد تا سحر آب شدی زخم تنت خوب نشد   آینه بودی و یکباره ترک خوردی تو من بمیرم سر من بود کتک خوردی تو   ضربه ای خورد به در ، پیکرت افتاد زمین تا تو خوردی به زمین، دخترت افتاد زمین   اشک از گوشه ی چشم تَرَت افتاد زمین چادرت پاره شد و از سرت افتاد زمین   *وای مادرم،مادرم،مادرم.........*   روزگار من اگر بر تو غم اندوخت ببخش رنگ رخسار تو را باز برافروخت ببخش   گیسویت در وسط خانه اگر سوخت ببخش سینه ات را نوک مسمار به در دوخت ببخش   *به اینا که بسنده نکردن،کجای عالم سراغ داری،مردی رو دستاش رو ببندن و زنش رو جلوش کتک بزنن؟...دری که جبرائیل و میکائیل اجازه می گرفتن...فاطمه جان! اجازه هست وارد بشن؟ بله باباجان،خونه متعلق به خود شماست.روزگار گذشت،بی حرمتی کردن،بدون اجازه وارد شدن،بدون اینکه در بزنن در خونه رو آتیش زدن...فاطمه بین در و دیوار ......به اینا هم بسنده نکردن...*   خوشی زعمر ندیده خدا نگهدارت صنوبری كه خمیده خدا نگهدارت   قرار بعدی ِ ما كربلا زمان غروب كنار ِ رأس بریده خدا نگهدارت     *چه زمانی؟ وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ*     مادرش آمده گودال نچرخان بدنش استخوان های گلویش ز قفا ریخت بهم    *دستت رو بیا بالا نشون به حضرت زهرا بده،صدا بزن:حسین.....* .