نمایش جزئیات
ذکر توسل جانسوز _شهادت حضرتِ زهرا سلام الله علیها _ سیدمهدی میرداماد
در خانه ماند، عطرِ خوش ربنای تو
امروز زنده ام، به هوای دعای تو
*فاطمه جان*!
امروز زنده ام، ....
*کاشکی دعا میکردی مرگ علی با مرگ تو برسه ، کاشکی دعا میکردی همون شبی که تو رو زیر خاک گذاشتم ، نتونم دیگه از جا بلندشم.
بیا ببین چه دختری تربیت کردی، جانماز تو رو پهن میکنه دستش رو میاره بالا؛امروز به اسماء گفت، اسماء! بیا ببین زینب چی میگه زیر لب؟سه چهار ساله دختر داری تو خونت؟
اسماء میگه: گفتم: یا امیرالمومنین! مثل مادرش داره دعا میکنه، چیز عجیبی نیست،فرمود:اسماء گوش بده ببین زیر لب چی میگه؟میگه گوش کردم دیدم میگه: خدا بابام غریبه؛به بابام صبر بده،سایش رو بالا سرم نگهدار......"خوب دختری تربیت کردی"*
در خانه ماند، عطر خوش ربنای تو
امروز زنده ام، به هوای دعای تو
همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند
من بودم و همین دوسه تا بچه های تو
*آخ بمیرم برات علی، یه نفر دَرِ خونش رو نزد بگه: علی خدا صبرت بده.....فاطمه جان! این یه بیت برا شما، برا اونایی که امام حسنی اند...فاطمه جان! از من که گذشت، من "اَصْبَرِ الصّابِرینَم"، منبه بابات قول دادم صبر کنم، تو داغ تو صبر میکنم،اما زهرا...*
خیلی به مجتبیِ تو برخورد
*پسر بزرگه دیگه چیکارش کنم،از روزی که از کوچه برگشتید یه پسر دیگه ای شده، میشینه یه گوشه ای هی به در و دیوار نگاه میکنه، ساکت شده، با من هم دیگه حرف نمیزنه،هر شب از خواب میپره*
خیلی به مجتبیِ تو برخورد فاطمه
*چرا؟*
فامیل کم گذاشت برای عزای تو
جای تمام شهر، خودم گریه میکنم
از بس که خالی است در این خانه جای تو
*انگار همین دیروز بود، راه میرفتی جلو چشام تو این خونه،انگار همین دیروز بود موهای زینبت رو شونه میکردی،انگار همین دیروز بود، حسینت رو بغل میکردی،بگم؟انگار همین دیروز بود بهت التماس میکردم نرو....*
ممنونم اگر نروی
میمیرم اگر نروی
جای تمام شهر، خودم گریه میکنم
از بس که خالی است در این خانه جای تو
زهرا مرا ببخش، که نگذاشت غربتم
یک ختم با شکوه بگیرم برای تو
دیگر به تیغ فتنه ی کوفه نیاز نیست
خون مرا نوشت مدینه به پای تو
*مدینه یه جا بود یه عده دور فاطمه حلقه زدند،کربلا هم یه جا بود دور حسین حلقه زدند،من یه نمونه دیگه بگم،چند شب پیش امیرالمؤمنین تنها بدن رو دفن کرد،امیرالمؤمنین تنها بدن رو برداشت،نوشتن: این بدن آنقدر نحیف شده بود،نوشتند: تنهایی بدن رو برداشت،بدن مثل یه بدن بچه شده بود،"صَارت كَالْخَیَال " درستِ پیغمبر کمکش کرد،اما علی بدن رو تنها گذاشت توی قبر،تنها بدن رو برداشت...کجا ببرمت کربلا؟...کربلا هم یه نفر یه بدن رو تنها برداشت،اما فرق مدینه و کربلا این بود، مدینه علی پهلوان بود، خیبر گشا بود، بدن زهرا رو برداشت کسی تعجب نکرد،علی بازوی ِ خیبر شکن داره....اما کربلا یه زن پنجاه و چهارساله، از صبح پابرهنه هی دویده تو میدون،هی خورده زمین،چادرش زیر پاش هی گیر کنه....
زینب پهلوون نبود،اما به تنهایی بدن حسین رو برداشت...آورد بدن رو بالا،نقلِ مقاتل اینه،بدن رو خودش بغل کرد آورد بالا، "اَللَّهُمَ تَقَبَّل مِنّا هذَا القُربان" این قربانی رو از من قبول کن... من یه سئوال دارم،سئوال من اینه...زینب پهلون بود؟زور بازو داشت؟نه والله،جونی نمونده بود دیگه براش،پس چه جوری بدن حسین رو به تنهایی بلند کرد؟
یه نفر جواب من رو بده؟آخه بدنی که زیر سُم اسب رفته،بدنی که هزار و نهصد تا نیزه و شمشیر خورده،بدنی که سرش بریده شده.ای حسین....*
.