نمایش جزئیات

روضه جانسوز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به نفسِ سیدمهدی میرداماد

روضه جانسوز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها  به نفسِ سیدمهدی میرداماد

دل سراپرده ی محبتِ اوست

دیده آیینه دارِ طلعتِ اوست

من که سَر خَم نیاورم به دو کون

گردنم زیر بارِ منتِ اوست

*دو جور میشه این یک  بیت  رو معنا کرد....معنای اول از زبانِ ما باشه ..بگیم خانم جان ..تا آخر عمرم مدیونتم منو صدا زدی پا سفره ی روضه هات ..تا آخر دنیاممنونتم، منو قابل دونستی ..مگه امام صادق نفرمود: تاما کسی رو صدا نزنیم ...تا مادرِ ما کسی رو صدا نزنه....یه معنای دیگه هم از زبان امیرالمومنین خطاب به بی بی دو عالم :*

من که سَرخَم نیاورم به دو کون

گردنم زیرِ بارِمنّتِ اوست

*تا نفسِ آخر گفت زهرا شرمنده تَم ...من تو خانه بودم تو پشتِ در بودی...من تو کوچه ها دستم بسته بود ..تو یه تنه ایستادی،حقِ علی رو بگیری..تا آخرین نفس ،گردنم زیر بار منّتِ اوست *

گر من آلوده دامنم چه عجب

همه عالم گواه عصمت اوست

من که باشم در آن حرم که صبا

پرده دارِ حَریمِ حُرمتِ اوست

*ده ماه روزی پنج بار پیغمبر می آمد در آستانه ی درِ خانه ی زهرا ،با احترام میگفت "السلام علیکم یا اهل بیت النبوه " این که پیغمبر بود روز آخر رو روزهای آخرِ عُمر همین پیغمبر ،دید هی این جوان در میزنه و اجازه میگیره و بی بی ردش میکنه،بار سوم ،پیغمبر فرمود:دخترم ،این جَوان با ادب میدونی کیه از تو اجازه میگیره بیاد ملاقات من ..این برادر من عزرائیلِ ..مَلک الموتِ..قابض الارواحِ،فاطمه جان  از هیچ کسی اجازه نمیگیره میره برای قبض روح..میدونی چرا درِ این خانه رو میزنه..چون تو توی این خانه ای ..خانه ای که فاطمه داره احترام داره..اجازه میخواد..اگر تا آخر دنیا بهش اجازه ندی ،نمی آد داخل..ملائکه اجازه میگرفتن برای رفت و آمد..*

بی خیالش مباد مَنظرِ چَشم

زان که این گوشه جایِ خلوتِ اوست

هر گلِ نو که شد چمن آرای

ز اثر رنگ و بوی صحبت اوست

دور مجنون گذشت و نوبتِ ماست

هر کسی پنج روز نوبتِ اوست

*خوش بحال اونیکه تو  پنج روزه دنیاش فقط بگه یا زهرا..خوش بحال اونیکه تو این پنج روز دنیا فقط درِ این خونه گدایی کنه..جای دیگه رو دَر نزنه ..خوش بحال اونکه تو این پنج روز دنیا،  اسم زهرا سلام الله علیها که میاد به سینه بزنه ، بگه آخ مادر.. خوش بحال اونکه تو ی این پنج روز برای زهرا سلام الله علیها گریه کنه ..زندگی اینطوری قشنگه.. *

فَقرِ ظاهر مَبین که حافظ را

سینه گنجینه ی  محبتِ اوست

*فدای اون سینه ای که گنجینه ی محبتِ  ..فدای اون سینه ای که گنجینه ی اسرارِ..

سینه ای کَز معرفت گنجینه ی اسرار بود

کی سزاوارِ فشارِ دَر بود

مادر.. مادر..آخ ..فدات بشم مادر ..

باید برای این جمله بمیریم ..اون جمله چیه ...

گفت:فاطمه توی این خونه است  ... نانجیب گفت فاطمه هم تو خونه باشه ... خونه رو با فاطمه آتیش میزنم  ...الهی بشکنه دستِ  ....

.

.

نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست

آهسته از غم تو زمین و زمان شکست

پرسید آسمان چه نوشتی که اینچنین...

گفتم که فاطمه، کَمَرِ آسمان شکست

هجده بهار دیدی و در سوگِ تو دلم

بعد از هزار و سیصد و چندین خزان شکست

ای دل بسوز و بِشکن تا باورت شود

حتما دَری که سوخته را می توان شکست

با هر دری که بعد نگاه تو باز شد

انگار در گلوی علی استخوان شکست

*فرمودند :هر وقت زهرا را میدید ،صورتش رو میبوسید ..یه روز دیر وقت اومد.. ام سلمه گفت یا رسول الله چی شده ،گفت :امروز یادم رفت زهرامو بغل  کنم ..یادم رفت صورتشو ببوسم ..آخ...هر جا پیغمبربوسید، یه نشونه زدن ..یا با تازیانه .. یعنی یا رسول الله ..ما هواسمون هست ..حقِّ زهراتو ادا میکنیم ،عجب رسمی داره مدینه ..این رسم مال مدینه بود فقط، نه..!!!!این رَسم رفت کربلا ...کربلا هم هرجا پیغمبر بوسیده بود ..یا با نیزه ...یا با شمشیر ..یا با سنگ ..یا با چوب و عصا ...حسین....آخ ....یعنی چی هر جا پیغمبر بوسید کربلا زدن...

سلمان میگه :میگه من خودم شاهد بودم پیغمبر سر تا پای حسین رو بوسه می زد ،از موهای سرش شروع میکرد، اینقدر بوسید پیغمبر ..که نوشتن یه وقتهایی تو تاریکی ،حسین می آمد ..از نورِ دندانهاش از نوری که زیر گلوش بود فضا روشن می شد  ..این اثرِ بوسه های پیغمبر بود ..بگم یا رسول الله..کربلا هیچ عضو سالمی نگذاشتن ..فقط دندونهاش سالم بود ..اونم بی حیا چوب خیزرانش رو برداشت ..نگفت   این لبها رو پیغمبر بوسیده....حسین ....ان شالله یه شب جمعه کربلا بگی

حسین ..."السّلامُ عَلی الثَّغرِالمَقروعِ بالقَضیب"من نمیگم ..امام زمان عج  میگه "السَّلام عَلی الثَّغرِالمَقروعِ بالقَضیب "امام زمان می فرمایند: سلام به اون دندونهایی که با چوب زدن ...  مقروع بالاتر از زدنِ..نانجیب چوب نمی زد  ...چوب رو میکوبید روی لبهای حسین ....کاری کرد رقیه بغل کنه سَر رو ،دست کشید دید همه دندونها خورد شده...هی زد تو دهنش با دست .......آخ.....حسین ....*

.