نمایش جزئیات
زمزمه و روضه جانسوز ویژه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به نفسِ حاج میثم مطیعی
صدام میکرد، نگاهم تو نگاش افتاد
زمین که خورد، همه عالم به پاش افتاد
امون ای دل....امون ای دل
توی کوچه، میونِ اون همه نامرد
خودش ایکاش، کمربندو رها میکرد
بسوز ای دل...بسوز ای دل....
بسوز ای دل، که زهرا پای حیدر سوخت
____________
مگه میشد، به آسونی رها از من؟
نگم دیگه، چه جوری شد جدا از من
امون ای دل.... امون ای دل
*از علی جدا نمیشد...دنبال حیدر می دوید....یه چیزی نباید میگفتم ولی میگم...میگن زن اگر طبیعی وضع حمل کنه روز اول استراحت کنه...فردا کمکش کنند راه بره،براش خوبه...اما اگه یه زنی سقط کرد یه هفته بخوابه...زهرا بلند شد...دنبال حیدر می دوید....می دوید....*
بسوز ای دل، که زهرا پای حیدر سوخت
مگه میشد، به آسونی رها از من؟
نگم دیگه، چه جوری شد جدا از من
امون ای دل.... امون ای دل
____________
"علی برگرد"؛ صداش توو گوشَمه انگار
"علی برگرد"، امون از این در و دیوار
*علی برگرد....علی برگرد....
"علی برگرد"؛ صداش توو گوشَمه انگار
"علی برگرد"، امون از این در و دیوار
امون ای دل.... امون ای دل
بسوز ای دل، که زهرا پای حیدر سوخت
*روضمو خلاصه کنم...گذشت...گذشت....علی یه روزی یاد خاطرات میکرد...*
____________
بهم گفتن، به دیوار تکیه میداده
بهم گفتن، چجور رو خاکا افتاده
*من یه جمله بگم یا نه؟! یه بار میدونی کجا رو خاکا افتاد؟یه جا که خودش فرمود:آتش زبانه میکشید...صورت من میسوخت..."فَسَقَطتُ لِوجهی..."من با صورت زمین خوردم....یه بار دیگه هم که میدونید چی شد!که شاعر گفت:
به هرجا مادری از شوق دست طفل خود گیرد
در این کوچه گرفته طفل دست مادر خود را....
مادر بلند شو...*
بهم گفتن، به دیوار تکیه میداده
بهم گفتن، چجور رو خاکا افتاده
امون ای دل.... امون ای دل
بهم گفتن، نگاهش تار میدیده
*دست عدو بزرگ تر از صورت من است...*
بهم گفتن، نگاهش تار میدیده
بهم گفتن، همهش آزار میدیده
امون ای دل...امون ای دل
بسوز ای دل، که زهرا پای حیدر سوخت
____________
*حالا میخوام از زبون بی بی بگم....اون شبی که علی اومد کنار بسترش...باهم شروع کردن گریه کردن...امیرالمومنین فرمود:چی شده؟!شروع کرد به تعریف کردن....*
حسن دیده، برا اینها چه ها کردم
چقد واسه، همین مردم دعا کردم
امون ای دل...امون ای دل
حسن دیده....توی کوچه زمین خوردم
حسن دیده....چقد واسه علی مُردم
امون ای دل، امون ای دل
امون ای دل... امون از غربت حیدر
*کجا رفتی؟!دیگه کسی جواب سلام من رو نمیدن....کجا رفتی؟!این مردم دیگه علی رو نمیخوان...کجا رفتی؟!که تا آخر عمر میگفت:خدا! من از اینا خسته ام...*
____________
دلم تنگه، برا اون طفل شیش ماهه
دلم خونه، خدا از حالم آگاهه
امون ای دل... امون ای دل
خداحافظ، شبای غربت حیدر
خداحافظ، مدینه شهر پیغمبر
خداحافظ....خداحافظ....
امون ای دل، امون از غربت حیدر
*یا زهرا اگر از الان به اسمت قسم بخورم که نگران زیارت اربعینم گزافه نگفتم....*
سلام آقا ! که الان روبه روتونم
من اینجامو.... زیارت نامه میخونم...
حسین جااانم....حسین جاااانم....
*دلم کربلا میخواد....مدینه که رامون نمیدن...مجلس مادرتونه....خداروشکر که راهم دادن ولی خدایی هیچی دهه اول محرم نمیشه....*
سلام آقا ! که الان روبه روتونم
من اینجامو.... زیارت نامه میخونم...
حسین جااانم....حسین جاااانم....
بذار سایه ت همیشه رو سرم باشه
قرار ماااا....شب جمعه حرم بااشه...
شب های جمعه فاطمه
با اضطراب و واهمه
آید به دشت کربلا
آید به دشت نینوا
گوید حسین من چه شد؟
بُنی....بنی....قتلوک....ذبحوک
و من الماء منعوک....
دستتو به نشانه لبیک بلند کن....بلند بگو یا حسین....
شاعر: امیر رضا یزدانی
.