نمایش جزئیات

روضه و توسل جانسوز ویژۀ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به نفسِ حاج محمد رضا بذری

روضه و توسل جانسوز ویژۀ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به نفسِ حاج محمد رضا بذری

همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند

من بودم و همین دو سه تا بچه های تو

خیلی به مجتبای تو برخورد فاطمه

فامیل کم گذاشت برای عزای تو

جایِ تمام شهر خودم گریه می کنم

از بس که خالی است در این خانه جای تو

زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم

یک ختم با شکوه بگیرم برای تو ...

___________

علی رو حلال کن ، ورم داره بازوت

علی رو حلال کن ، که بشکسته پهلوت

علی رو حلال کن برا لحظه ای که

تو افتاده بودی در افتاده بود روت ..

علی رو حلال کن .. علی رو حلال کن ..

علی رو حلال کن ، عدو بی حیا شد

علی رو حلال کن ، که غوغا به پا شد

علی رو حلال کن برا لحظه ای که

برا اولین بار که پایِ مغیره به این خونه وا شد

علی رو حلال کن .. علی رو حلال کن ..

___________

زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم

یک ختم با شکوه بگیرم برای تو ...

از دست گریه های تو راحت شد این محل

شِکوه نمی کنند به من از صدایِ تو

*هر شب میومد کنارِ قبر زهراش .. یکی ازین شبا تا خواست در و ببنده دید صدا گریه میاد .. دید صدا صدایِ حسینِ ... میگه بابا امشب میری میشه منم ببری ؟.. من دلم برا مادر یه ذره شده .. نیمه شب دست حسینُ گرفت . با هم قدم قدم زنان اومدن کنارِ قبرِ بی بی ، چند قدم مونده به قبرِ بی بی دیدن حسین پا برهنه شد .. آروم آروم خودشو رسوند کنارِ قبرِ مادر .. دست به سینه گذاشت سلام داد .. یه وقت خودشو انداخت رو قبر مادر ، صورت به قبر گذاشت .. گفت مادر دلم برات تنگه ... مادر رفتی دیگه خبر از بچه هات نمی گیری .. ( کجا نشستن گریه کنا ، گفتمو التماسِ دعا ...) اینجا یه جا بود نیمه شب حسین صورت به قبرِ مادر گذاشت ... یه نیمه شبی هم بعدِ کربلا ، زینب اومد کنارِ قبرِ مادر ... صورت رو قبرِ مادر گذاشت ... گفت مادر ، یادته یه پیراهن بهم دادی به حسین بدم ؟ .. مادر هر دختری بره سفر ، سوغات می آره ، منم سوغات آوردم ... این پیراهن پاره پاره و خونی رو گذاشت رو قبرِ مادر ... مادر اینم سوغاتِ سفرِ زینب ... *

.