نمایش جزئیات
مدح و توسل شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها با نوایِ سید مهدی میرداماد
"اَلسَّلامُ عَلَیکِ اَیتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدَه،اَلسَّلامُ عَلَیکِ اَیتُهَا الْحَوْرآءُ الْأِنْسِیه،اَلسَّلامُ عَلَیکِ اَیتُهَا الْفاضِلَةُ الزَّکیه..."
تو زهرایی، تو زهرایِ پیمبر پروری، زهرا
رسول الله را هم مادری، هم دختری،زهرا
نبی را پاره ی تن، روحِ مابینِ دو پهلویی
امیرالمومنین را، رُکن و کُفو و همسری،زهرا
گهی گویم امیرالمؤمنین برتر بود از تو
گهی بینم تو از او در جلالت برتری،زهرا
تو والفجری،تو والشمسی، تو والعصری، تو واللیلی،
تو نوری، هل اتایی،و الضحایی، کوثری،زهرا
*کجایِ قرآن رو نگاه کنیم اسمی از تو نباشه...حالا می فهمی چه کسی رو از علی گرفتن؟ که چند روز دیگه وقتی سنگِ لحد رو گذاشت،دستاش رو زد به هم،یعنی علی همه دار و ندارت زیرِ خاک رفت...چه کسی رو از علی جدا کردن؟...*
تو از مریم، تو از هاجر، تو از حوا، تو از سارا
نه، تو از انبیا، جز احمدِ مُرسل سَری،زهرا
امیدِ رحمة للعالمین، محبوبه ی داور
پناه انبیا در گیر و دارِ محشری، زهرا
*روز قیامت رو یه پرده رو کنار بزنم،بی بی واردِ محشر میشه،الله اکبر،قیامتِ اصلی وقتی است که فاطمه وارد میشه،وقتی منادی میگه: "غُضُّوا اَبْصَارَکُمْ " سرهارو بندازید پایین،چشم ها رو ببندید،چه خبره؟ میگن: زهرا میخواد رد بشه...
این ندا می رسد از جانبِ ذاتِ الله
فاطمه حاجت خود را ز خداوند بخواه
*منادی ندا میده:فاطمه! حرف و حاجت و خواسته ات رو مطرح کن، خدا میخواد کاری کنه همه ی قیامت قدرِ تو رو بفهمند،مقامِ تو رو ببینند،الان حاجتت رو بخواه...*
من خدایم، ولی امروز خدایی با توست
حُکمِ آغاز ز تو، حُکمِ نهایی با توست
تو بگو تا همگان را به حُسِینت بخشم
تو بخواه تا همه را بر حَسَنینت بخشم
در کنارِ پدر و شوهر و مام و پسرت
تو روی سوی جنان،خلق به دنبال سرت
همه در وحشت میزانند و حسابند و کتاب
همه گویند که یا فاطمه ما را دریاب
بس که از چادر خاکیت کَرَم می بارد
قاتلت هم به تو امید شفاعت دارد
به شرارِ جگر و ناله و سوزت سوگند
به مناجاتِ شب و گریه ی روزت سوگند
که به آن جانیِّ قَدار، محبت نکنی
قاتلت را به صفِ حشر شفاعت نکنی
ظلم و جور و ستمِ بی عددش یادت هست
جایِ دست و ضرباتِ لگدش یادت هست
یاد داری که چگونه پسرت می لرزید
نَفَسِ شوهر خونین جگرت می لرزید
خاطرت هست که سوزاند دلِ مولا را
خاطرت هست که می گفت بزن زهرا را
*مدینه کار گره خورد،ورق داشت بر میگشت،همه چی داشت عوض میشد،یه مرتبه نانجیب دید اینجوریِ،سریع گفت: بزن قنفذ...بزن زهرا رو...کربلا هم یه جایی دیدن کار گره خورد...جنگ داره عوض میشه،شمشیرهارو انداختن،ورق داره بر میگرده،نانجیب گفت: بزن حرمله...مدینه با غلاف زدن...کربلا با سه شعبه زدن...ای خدا! به اون لحظه ای که...امام باقر فرمود: ضربه های غلاف، مادرِ ما فاطمه رو به شهادت رسوند...به اون لحظه...خدایا! فرجِ امام زمانِ ما برسان...
.