نمایش جزئیات
غرق در افکار بودم بیقرار
غرق در افکار بودم بیقرار
موج می زد از دو چشمم انتظار
کرد فکری ناگهان در من خطور
شادی و مستی شدن مدیون او
واژه های شعر دز ذهنم فسرد
اشتیاق زندگی در سینه مرد
فکر بود و دشتی از معصومیت
یک جهان درد و غم و مظلومیت
با خودم گفتم عجب دنیا بد است
هر که اهل عشق باشد مرتد است
با که حرف خویش را نجوا کنم
قبرلیلی را کجا پیدا کنم
کاش از قلبم به قبرش راه داشت
کاش زهرا هم زیارتگاه داشت
زین همه شادی و عشرت ها چه سود
کاش قبر مادرم مخفی نبود
ناگهان از سوی حق آمد پیام
می نهم بر دردهایت التیام
قبر زهرا گر چه از دیده گم است
بارگاه با شکوهش در قم است
تو که گفتی مادرت مظلومه است
حضرت زهرا همان معصومه است
با خودت هر گاه تنها می شوی
خسته و دلتنگ زهرا می شوی
قم برو که خانه عشق همه است
صاحب آن خانه بی بی فاطمه است
سفره درد و دلت را باز کن
در حریم خوشگلش پرواز کن
چون که تو عرض ارادت کرده ای
قبر زهرا را زیارت کرده ای
خاک او مانند خاک علقم است
هم حسین است هم رضا
هم فاطمه است
آب سقا خانه اش آب بهشت
دخت مولانا رضا زهرا سرشت
بارگاهش قبله گاه عالمین
صبر زینب دارد و خوی حسین
این مکان موعود هر هم عهدی است
زائر ثابت در اینجا مهدی است