نمایش جزئیات

ذکر توسل زیبا و جانسوز_حضرت معصومه سلام الله علیها _حاج محمود کریمی

ذکر توسل زیبا و جانسوز_حضرت معصومه سلام الله علیها _حاج محمود کریمی

ای دُر یمِ عصمت یا حضرت معصومه

ای فاطمه ی عترت یا حضرت معصومه

ای خاک رهت جنّت یا حضرت معصومه

ای سایه ی تو عفّت یا حضرت معصومه

قم از تو یم رحمت یا حضرت معصومه

محتاج دمت حکمت یا حضرت معصومه

تو در حرم موسی انسیّه ی حورایی

انسیّه ی حورایی محبوبه ی یکتایی

محبوبه ی یکتایی ممدوحه ی طاهایی

ممدوحه ی طاهایی ریحانه ی بابایی

ریحانه ی بابایی آیینه ی زهرایی

درصورت و درسیرت یاحضرت معصومه

تنها نه محیط قم، ایران به تو می نازد

عصمت به تومی نازد،ایمان به تومی نازد

عترت به تومی نازد، قرآن به تومی نازد

تفسیرو اصول ودین،عرفان به تومی نازد

جنّ و ملک و حور و انسان به تو می نازد

بانوی همه خلقت یا حضرت معصومه

شمس وقمر وانجم، جنّ و ملک و انسان

جنّ وملک و رضوان،حور و پری و غلمان

هم حوری وهم غلمان هم مالک وهم رضوان

هم عالم وهم حاکم هم بنده و هم سلطان

دارند به تو چشم لطف و کرم و احسان

گیرند زتو حاجت یا حضرت معصومه

نبود عجب ای بانو شاهی به گدا بخشی

وز گرد حریم خود بر روح شفا بخشی

بر روح، شفا بخشی بر سینه صفا بخشی

حاجات خلایق را از لطف و عطا بخشی

بر خلق زمین بخشی بر اهل سما بخشی

داری زحق این قدرت یا حضرت معصومه

ای کعبه ی اهل دل ایوان طلای تو

ای سرمه ی حور العین خاک کف پای تو

قم نه همه ی عالم مرهون عطای تو

فیضیّه بود دائم در ظلّ همای تو

گردد درِ جنّت باز از صحن و سرای تو

یک بذل تو صد جنّت یا حضرت معصومه

ای بانوی نُه افلاک ای مادر اهل قم

ای خاک حریم تو تاج سر اهل قم

ای کوثر فیض تو در ساغر اهل قم

آید زنسیمت جان در پیکر اهل قم

گلدسته ی صحنینت روشن گر اهل قم

ای قم حرم امنت یا حضرت معصومه

"شاعر:استاد غلامرضا سازگار"

*دم همه ی شما گرم،مرداتون به سایه ی خانومم نگاه نکردن...یک کاری کردن اهل قم ..." اصلا خانوم وارد قم شد بین زن های قم بحث بالا گرفت،چند تا از خانوما رفتن خدمت کنند؛زن ها دور خانه جمع شدند چطور یه عده خدمت کنند ما خدمت نکنیم؟به زندگیتون برسید!زندگی ما خانومه ... آخر ساعت ساعتی ... هر کی بهش یه ساعتی میرسید بیاد یه کاری برای خانوم انجام بده،ولو شده آب از چاه بکشه؛در خونه رو جارو کنه؛مردا بچه ها رو نگه میداشتند؛مادر کجاست؟رفته خدمت خانوم ... وقتی بعد چندساعتی جاشون عوض میشد برمیگشت تا ساعت ها تعریف میکرد...*

از ناقه سر برون کن و بین ازدحام را

این شور و شوق گفتن بانو سلام را

مأمون کجا و جاه ولیعهد فاطمه

داده خدا به مسندتان این مقام را

باران گل گرفته و فریاد میزند:

این شهر زیر هر قدمت احترام را

هم دختر امامی و هم عمه ی امام

هم خواهری " چو زینب کبری " امام را

با روضه هات بغض دل شهر پاره شد

داری بنا که زنده کنی یاد شام را

یاد حضور زینب و جشن یهودیان

یاد سر بریده و بزم حرام را

آباد بود اگرچه همه خانه های شهر

کارش کشید گوشه ی ویرانه های شهر

"شاعر:سید مصطفی فهری"

.