نمایش جزئیات
آتش بلند بود که این در شکسته شد- حاج منصور ارضی
آتش بلند بود که این در شکسته شد
حرمت ز اهل بیت پیمبر شکسته شد
افتاد تا که سوخته در، خادمه رسید
فهمید بار شیشه ی کوثر شکسته شد
از بس پیمبر جلوی چشم آن حسود
بوسه به دست و سینه زد، آخر شکسته شد
این ماجراست، مرد زمین خورده همسرش
این ماجراست، شیر خدا سر شکسته شد
می گفت فضه یا که نمی گفت با علی
از پشت در، چه فایده، حیدر شکسته شد
آنجا طناب را به گلوی پدر که دید
قلب لطیف و نازک دختر شکسته شد
یک مرد از یهود تعجب نموده بود
بغض گلوی فاتح خیبر شکسته شد
زهرا پی علی و مغیره غلاف را
از بس که زد به بازوی مادر، شکسته شد