نمایش جزئیات

عمریست غیر باده ی کوثر نمی زنم

عمریست غیر باده ی کوثر نمی زنم

چندیست می شود به خودم سر نمی زنم؛

بر خانه ی خراب دلم در نمی زنم

 

میخواستم بهانه کنم شعر را نشد...

بی تو قلم به صفحه ی دفتر نمی زنم

 

«دستم بگیر و از دل غربت بدر بکش»

حالا که دست بر در دیگر نمی زنم

 

«خیر کثیر» تا در میخانه ام کشاند

عمریست غیر باده ی کوثر نمی زنم

 

من طائری شکسته پرم در مسیر عشق

جز در سرای فاطمیون پر نمی زنم

 

مادر مرا به خانه ی خود راه داده است

من پشت پا به دعوت مادر نمی زنم

 

هم پای غصه های علی، شعر گفته ام

دم جز به مدح همدم حیدر نمی زنم

 

عمری کنار آیه ی «تطهیر» عاکفم

حرفی دگر به صحنه ی محشر نمی زنم