نمایش جزئیات
ذکر توسل و روضه جانسوز _ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها _ حاج محمود کریمی
برداشت چادری و گره زد به معجرش شد مستتر به خیمه سیاهی لشکرش همراه چند زن سوی مسجد روانه شد احمد به قزوه آمده این است خیبرش خونش به هر قدم زدن و هر نفس چکید از گوش و دست و سینه و ابرو به معبرش آهی کشید و کرک و پر آفتاب ریخت از بس که شعله داشت گلوی مطهرش ... یک بال ناتمام زد و گرد و خاک شد بگرفت بر مدار زمین گوشه ی پرش دستی به خون دیده کشید و نگاه کرد دست طناب بود گریبان همسرش ... در هم کشید چهره و پر کرد کام را نفرین شدش خطابه و اکراه منبرش دستی به اشک دیده و موی ندیده و پس شرم زد به حاشیه ی قدر و کوثرش فریاد زد که شوی ز مویم گران تر است کم مانده بود مقنعه بردارد از سرش افتاد عقب قیامت کبری در آن زمان پیکی رسید و گفت ز در بار حیدرش یا ایها الرسول مونث مجال ده بر امت خود از زن و طفل و مذکرش