نمایش جزئیات
روزگارای قدیم، تو مدینه یه خونه بود
جای زهرا بخدا ،جز دل مولا نباشه
جای دریا كه به غیر از، لب دریا نباشه
اگه زهرا نباشه، می خوام كه دنیا نباشه
نباشه هركی می خواد، كه نام زهرا نباشه
عاشقم كن ای خدا ،كه غیر زهرا ندونم
تا ابد زهرا رو بنویسم و زهرا بخونم
دل مجنون اگه جز، نغمه ی لیلا نخونه
دل دیوونه ی من ،به غیر زهرا ندونه
اگه زهرایی نبود، دنیا و عقبایی نبود
اثر از هستی نبودش، اگه زهرایی نبود
روزگارای قدیم، تو مدینه یه خونه بود
كه تو اون خونه یه ساقی بود و یك پیمونه بود
اهل اون خونه گل، سرسبد هستی بودند
هر كدوم دریای بی، نهایت هستی بودند
در هستی به روی، در اون خونه باز می شد
هر نیازمندی در، اون خونه بی نیاز می شد
اهل اون خونه دو دست رحمت خدا بودند
همه با وفا و با صفا و با سخا بودند
حسن و حسین و زینب، سه تا دور دونه بودند
گرد شمع روی مادر مثل پروانه بودند
پیر می خونه شب و روز ،به اون خونه سر می زد
دل مستش برای، دیدن ساقی پر می زد
یه حروم زاده با یك ،عده اَرازل اُمدند
در اون خونه رو از بغض و حسد آتیش زدند
به رخ بانوی هستی، ز حسد سیلی زدند
روبروی چشم مجنون، سیلی به لیلی زدند
وای وای وای.............