نمایش جزئیات
مادر مگه چند سالته-حاج محمود كریمی
مادر مگه چند سالته
آرزوی مردن نكن
زخم در، رو پر و بالته
فكر پر كشیدن نكن
دعام اینه كه خوب خوب بشی
دوباره خونمونو شاد كنی
باید بمونی تا یه روز بیاد
داداش حسنم و دوماد كنی
خونه بی تو، بی روحه
بی تو شبها ،تاریكه
از نگاهت، معلومه
وقت رفتن، نزدیكه
مادر مگه چند سالته
آرزوی مردن نكن
زخم در، رو پر و بالته
فكر پر كشیدن نكن
مادر مگه چی دیدی كه
این جوری زمین گیر شدی
صورتت چه پریشون شده
یك شبه چقدر پیر شدی
پیچیده تو تموم شهرمون
حكایت تو و شهامتت
ولی حالا كه توی بستری
كسی نیومده عیادتت
تا چشماتو، می بندی
بابا انگار ،میمیره
انتقام، اشك تو
كی برامون می گیره
مادر مگه چند سالته
آرزوی مردن نكن
زخم در، رو پر و بالته
فكر پر كشیدن نكن
مادر چرا مونده هنوز
خاك كوچه رو چادرت
خونمون، تو سكوته
ولی ،گریه ی می كنه دخترت
مادر مگه چند سالته
آرزوی مردن نكن
زخم در، رو پر و بالته
فكر پر كشیدن نكن