نمایش جزئیات

سینه زنی زمینه توسل شهادت حضرت زهرایِ مرضیه سلام الله علیها با نوایِ سید مجید بنی فاطمه

سینه زنی زمینه توسل شهادت حضرت زهرایِ مرضیه سلام الله علیها با نوایِ سید مجید بنی فاطمه

وسطِ شعلۀ کینۀ ، حسودا

بینِ تاریکیِ ناتموم دودا

صورتِ مادرم کبود شد .. کبودا

اثرِ شعله ها ، رو پَرِ چادره

دود بالا بره نفسش می بُره

ای خدا ضربه ها ضربه ها به کجا میخوره

آی آتیش .. سمتِ مسمار نرو

ای دَر .. سویِ دیوار نرو

ای میخ .. کلَنجار نرو

عمرِ خورشیدِ این خونه بی فروغ بود

سر ظهری چقدره این خونمون شلوغ بود

کاشکی اون ضربۀ به پهلو دروغ بود

دست به پهلو گرفت ، آروم آروم نشست

بابا فهمید چی شد دیگه چشماشُ بست

بینِ دیوار و در عاقبت بارِ شیشه شکست

این قصه .. اون که میدونیِ

خونه .. رو به ویرونیِ

دیوار .. چرا خونیِ

آی آتیش .. سمتِ مسمار نرو

ای دَر .. سویِ دیوار نرو

ای میخ .. کلَنجار نرو

این مصیبت چرا آخری نداره

حال مادر شاید خوب بشه دوباره

ضربۀ اون قلاف اگر که بزاره

زخمِ این ماجرا ضربۀ آخرِ

فاطمه راهیِ آخرین سنگرِ

سند روضۀ کوچه ها بازویِ مادرِ

تا مسجد .. میرسه آخرش

اما .. زخمِ بال و پرش

ای وای .. چی اومد سرش

آی آتیش .. سمتِ مسمار نرو

ای دَر .. سویِ دیوار نرو

ای میخ .. کلَنجار نرو

*آخ مادر .. گفت هر جور شده باید علی رو رهاش کنم .. علی رو باید از چنگ این گرگها آزادش کنم .. اومد جلو مسجد ، دید شمشیر بالا سرِ علی گرفتن .. گفت اگه آقامُ رها نکنید موهامو پریشان میکنم .. سلمان یه مرتبه اومد گفت بی بی جان : آقا امیرالمومنین فرموده بسه .. گفت سلمان اومدم آقامُ رها کنم .. اما اگه علی میگه چشم بر میگردم .. (یه جمله بگم ) .. بچه یاد گرفت .. دید مادرش یه تنه از بین اون همه جمعیت باباش علی رو آزاد کرد برگردوند سمت خونه ...کربلا زینب گفت منم‌ همین کارُ میکنم .. زود برم تو گودال هر جور شده حسینُ برگردونم .. منم دختر پهلو شکستۀ مدینه ام .. اما وقتی رسید گودال دید ..سری به نیزه بلند است ..

.