نمایش جزئیات
یار بی طرفدار،علی خدانگهدار
دست خود به سوی ،خدا گرفته ام من
ای طبیب دردم ،شفا گرفته ام من
می كنم تبسم ،واشد گره زكارم
درمیان سینه، دگر نفس ندارم
یار بی طرفدار،علی خدانگهدار
ماه عالم آرا، كجایی، كه من شدم حاجت روا
مُردم از خجالت، زبس كه، زینب برایم شد عصا
من دگر نگیرم، به دیوار، دو دست خود ای نازنین
وقت راه رفتن، دگر من، نمی كشم پا بر زمین
می رود از برت، گل نیلوفرت، وای از جدایی
یار بی طرفدار، علی خدانگهدار
ای تمام عمرم، بیا و ،غروب عمرم را ببین
می روم شبانه، زخانه، ای رهبر خانه نشین
از چه سر به زانو ،گرفتی ،ای فاتح بدر حنین
آنقدر بگویم، پس از من، جان تو و جان حسین
قبله ام روی تو ،مستم از بوی تو، وای از جدای
یار بی طرفدار، علی خدانگهدار