نمایش جزئیات

سینه زنی سنگین _شهادت حضرتِ زهرا سلام الله علیها _ کربلایی مسعود پیرایش

سینه زنی سنگین _شهادت حضرتِ زهرا سلام الله علیها _ کربلایی مسعود پیرایش

حدود سه ماهه که افتاده تو بستری میگم با خودم روزای آخری بهتری داری دست به دیوار میگیری جلوی چشام با این حال پریشون تنهایی حیدری به غصه اسیری چطوری تحمل کنم توی خونه ازم رو میگیری پیش پای حیدر به زحمت پامیشی یا دستی به پهلو میگیری حالا صبر کردی این همه ببین حال و روزم در همه تو این تنهایی تنهام نذار مرو از پیش من فاطمه۲ آه...مرو زهرا...۴ خجالت کشیدم زمین خوردی پیش چشام خجالت کشیدم ز اشک چشم بچه هام یل خیبرم ولی من ولی بعد اون ماجرا نگاه کن که لرزه افتاده میون صدام (الهی میمردم نمیشنیدم از بین آتیش و هیزم صداتو داری میری اما بگو من چی باید بگم پاسخ بچه هاتو)۲ میشد ای کاش که بهتر بشی۲ نذاشتن تا که مادر بشی یه لشگر باهم همدست شدن نبینم ای کاش پرپر بشی۲ آه...مرو زهرا... میخواستم توی زندگی غم نبینی...نشد۲ میخواستم به خاک مصیبت، نشینی...نشد تو مسجد با اون حال رسیدی ولی خانومم میخواستم گل از رو لباست نچینی...نشد۲ ای ابر بهارم جلوی چشم داری پرپر میشی بی قرارم نرو ای نگارم بدون تو من هیچ کسی رو تو دنیا ندارم شکستی پیش چشمای من شدی افتاده...ای وای من عزادار داغ محسنی داری میسوزی زهرای من۲ آه...مرو زهرا...
.