نمایش جزئیات

روضه و توسل به ساحت مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها با نوای کربلایی حسین سیب سرخی

روضه و توسل به ساحت مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها  با نوای کربلایی حسین سیب سرخی

گذشته آب در این روزگار از سرِ من حلال کن که رسیده ست روزِ آخرِ من

مرا ببخش ، که افتاده ام در این بستر نمانده است توانی به جسم لاغرِ من

قدِ خمیده و مویِ سفیدِ زهرایت برایِ خانه نشینی توست همسرِ من

به جانِ دخترِ شیرین زبانمان زینب نپرس از چه شده غرقِ خاک معجرِ من

زِ شرم بستنِ دستِ تو هنوز میلرزم چه کرده با تو مدینه ، امیرِ خیبرِ من

بس است گریه و شیون برایِ عمرِ کمم بقایِ عمرِ تو باشد غریب رهبرِ من

لگدی خورد به در؛ در که نه!دیوار شکست خانه لرزیده و تمام تنِ تب دار شکست

سمتِ دیوار و در آنقدر هجوم آوردند عاقبت پهلویِ آن مادرِ بیمار شکست

تویِ آتش نگران بود و به خود میپیچید استخوان هایِ ضعیفِ تنش انگار شکست

کاش درهایِ مدینه وسطش میخ نداشت سینه ی زخمیِ او با نوک مسمار شکست

فضه دل خون شد و بابغض صدا زد ثانی پایِ خود را به تنِ فاطمه نگذار شکست

چه کند با غم نامردیه این شهر علی سینه اش پر شده از غصه تلمبار شکست

عذرِ مرا ببخش ، دوایی نداشتم تا مرهم کبودیِ چشم ترت کنی

امشب خودم برایِ تو نان میپزم ولی با شرط اینکه نذرِ تب پیکرت کنی

مجبور نیستی ، که برایِ دل علی یک گوشه ای نشینی و چادر سرت کنی

زحمت مکش خودم به حسین آب می دهم تو بهتر است ، فکر برای پرت کنی

ای کاش از بقیه ی پیراهن حسین معجر ببافی و به سرِ دخترت کنی

صلی الله علیک یا مظلوم ..

همسایه ای داغِ دلم را تازه می کرد چادر نمازم را سرش اندازه می کرد تا شهرِ شام رفتم و معجر نداشتم تقصیرِ من چه بود! برادر نداشتم

.