نمایش جزئیات
مدح و توسل _ ویژۀ ولادت حضرت زینب سلام الله علیها _ سید مجید بنی فاطمه
اَلحَمدُ لِلّهِ الذّی جَعَلَنا مِنَ المُتَمَسِکینَ بِوِلایَة ِ عَلیِ اِبنِ اَبیطالِب عَلَیه ِ اَلسلام
آنقدر عاشقیم که املاء نمی شود
مستیِ ما که در قلمی جا نمی شود
زلف مرا به پنجره هایِ ضریحِ عشق
طوری گره زدند، دگر وا نمی شود
باید که ناز داشت، کمی نیز غمزه داشت
هر دختر قبیله که لیلا نمی شود
آن کس که خاکِ پایِ مریدان میکده ست
محتاجِ معجزاتِ مسیحا نمی شود
«تاکِ» مرا به عشق تو در خُم گذاشتند
حالا شراب می شود و یا نمی شود
ما مثل باده ایم شبی امتحان کنید
انگور زاده ایم شبی امتحان کنید
شکر خدا که نام مرا مبتلا نوشت
از حاجیان کعبه سبز شما نوشت
شکر خدا که دست قدر، دست سرنوشت
نام مرا شریف ترین خاکِ پا نوشت
صبحِ ازل به خاکِ تو پیشانی ام رسید
این سجده را فرشته به پای خدا نوشت
از ما سوال شد که اسیر تو می شویم؟
ما خواستیم و آیه ی «قالو بلی» نوشت
بالای سر در حرم کبریاییش
نام تو را به خط خودش با طلا نوشت
یعنی تمام جلوۀ آل عبا تویی
آیینه تمام نمایِ خدا تویی
اعجاز بی مثال شما تا ادامه داشت
موسی ادامه داشت، مسیحا ادامه داشت
ای بارشِ همیشۀ سجاده هایِ نور
در امتداد چشم تو دریا ادامه داشت
بانو اگر به آینه ها سر نمی زدید
تاریکیِ همیشۀ دنیا ادامه داشت
در آسمانِ چهارم افلاک جا زدیم
آیات ردّ پایِ تو اما ادامه داشت
تا زندگیت را به تماشا گذاشتی
آن عمر جاودانه زهرا ادامه داشت
ای آفتاب روشن شب های کربلا
ای زینبِ مدینه و زهرای کربلا
گفتیم آسمانی و دیدیم برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم بهتری
گفتیم دختر اسد الله غالبی
ایام کوفه آمد و دیدیم حیدری
تو از زمان کودکیت تا بزرگیت
شیواترین مفسر الله اکبری
تو از کدام طایفه هستی که مستقیم
فیض از حضور علم خداوند می بری
بر شانه های سبز تو بار رسالت است
تو اولین پیمبر بعد از پیمبری
خورشید روی تو شرف مشرقین شد
یک نیمه ات حسن شد و نیمت حسین شد
ای ماورای حد تصور کمال تو
بالاتر از پریدنِ جبریل بال تو
از مادری چنین، چنین دختری شود
هم خوش به حال فاطمه هم خوش به حال تو
غیر از حسین فاطمه، چیزی ندیده ایم
در انعکاس آینه های زلال تو
نزدیکِ سایه هایِ عبورت نمی شویم
نامحرمانِ عشق کجا و خیال تو؟
از گوشه هایِ چشم تو ساحل درست شد
محضِ رضای پای تو محمل درست شد
تو زینبی و شیر زن بعد کربلا
تفسیرِ نفسِ مطمئِن بعدِ کربلا
زهرا، نبی، حسین و علی و حسن تویی
بانو تویی تو «پنج تنِ» بعد کربلا
گاهی که طعنه می شنوی صبر می کنی
یعنی تویی همان حَسنِ بعد کربلا
پروانه ای و گردِ خودت می کنی طواف
ای قبلگاهِ خویشتنِ بعدِ کربلا
ای گریۀ غریبیِ عریانِ بی کفن
حالا تویی و پیرهنِ بعد کربلا ...
قلبت تپید و سورۀ مریم شروع شد
غمگین ترینِ غروبِ محرم شروع شد
*هر کاری کردن گریۀ این مولود قطع نشد ْ پیغمبر بغلش گرفت آروم نشد ... باباش بغلش گرفت آروم نشد ... قنداقه رو دادن دستِ امام مجتبی آروم نشد ... اما تا حسین بغل گرفت یه جمله گفت دیدن گریه ش بند اومد چشماشو باز کرد ... صدا زد : «اخیَّ» ... اخیَّ یعنی خواهرکم ... اول بار اینجا تو بغلِ حسین بود صداش زد اوخیَ ...اما یه جا هم این خانم میگشت ...اومد بره از گودال بیرون یه وقت شنید از یه حلقومِ بریده یکی میگه «اخیَّ الیَّ" ...»*
ای سایۀ بلند اباالفضل بر سرت
ای بال جبرئیل، گلستان معبرت
عباس هم رشیدی قد تو را ندید
از بس که سر به زیر بود در برابرت
شب زنده دار شام غریبانِ کربلا
دل بسته بر نماز شب تو برادرت
ای خطبۀ صدای تو نهج البلاغه ات
وی محمل بدون جهاز تو منبرت
سرّ نِی در نینوا می ماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود ...
شاعر:استاد علی اکبر لطیفیان