نمایش جزئیات
منای عشق
باز طبعم را هوای باده ی گلگون بود در سرم شور و نوا و نغمه موزون بود
از خم مینای عشق حسن لیلای ازل کز صبوحش عقل تا شاید ابد مجنون بود
باده گلگون اگر خواهی برون از چندوچون ازخم عشق ولیّ حضرت بی چون بود
مصحف آیات و عنوان حروف عالیات غایه الغایات کاوصافش زحد بیرون بود
مظهر غیب و مصون ومظهر ما فی البطون سّر دانش سّراسم اعظم مخزون بود
طورسینای تجلّی مطلع نورجلّی کز فروغش پور عمران واله مفتون بود
شدخلیل از شعله روی مهش آتش به جان فلک عمر نوح از سودای اومشحون بود
گر ذبیح اندر رهش صدبار قربانی شود درمنای عشق او از جان و دل ممنون بود
چشم یعقوب از فراق دوری او بی نور شد یوسف اندرسجن شوق کوی اومسجون بود
غرهّی وجه محمد قرة العین علی زهره زهرا و دّر درج آن خاتون بود
پادشاه کشور ایجاد ابوجعفرجواد
آن که عین حدوثش با قدم مقرون بود
(کمپانی)