نمایش جزئیات

روضه و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شب دوم محرم به نفس سیدمجیدبنی فاطمه

روضه و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شب دوم محرم به نفس سیدمجیدبنی فاطمه

“اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ”

” اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج”

بیابان با وجود تو برای ما بیابان نیست
کسی که با تو می آید سفر دیگر پریشان نیست

کنار تو کسی دلواپسِ خارِ مُغیلان نیست
بیابان گردمان کردی ولی زینب پشیمان نیست

اگر دربِدرِ کوه و بیابانم کنی عشق است
اگر زخمیِ صد خارِ مغیلانم کنی عشق است

پریشانم کنی عشق است ، حیرانم کنی عشق است
اگر دنبالِ معشوق است دل ، دنبالِ سامان نیست

بپرسی جای جایِ کربلا را شرح خواهم داد
بپرسی مو به مویِ ماجرا را شرح خواهم داد

مسیرِ کوفه تا شامِ بلا را شرح خواهم داد
هر آنچه از تو پنهان نیست از من نیز پنهان نیست

برادر جان تو ثارالله و ثاراللهِ دیگر من
حسینِ قبلِ خنجر تو ، حسینِ بعدِ خنجر من

تجلی می کنم در تو ، تجلی می کنی در من
شهادت یا اسارت هر دو آغاز است ، پایان نیست

بِنه پا بر زمین، این خاک ها مشتاق و لبریزند
تمام دختران یک یک مژه بر پات می ریزند

نباید هم به مهمان داریت این قوم برخیزند
چرا که خلق می دانند، صاحب خانه مهمان نیست

*همه کارِ خودتی، درد دستِ خودت،دوا دستِ خودت…حسین! نکنه مُحرم بگذره من شبا برات کم گریه کنم،همه زن و مرد،بچه ها هم اومدن برات گریه کنن، یکی میگه: دخترم آب میخوای بهت بدم؟ اگه گرسنه ای نون همراهم هست بهت بدم؟میگه:بچه ام گرسنه نشه…اما قربون بچه هات برم،حسین!.هی میگن:بابا مگه قرار نبود بریم کوفه مهمانی؟…*

میانِ کاروانِ تو، ندیدم غیر زیبایی
جوانانِ رشید و نونهالانِ تماشایی

به همره بارِ گل آورده ام، آن هم چه گل هایی
غلط گفته هر آنکه گفته این صحرا گلستان نیست

نقاب افکن مرا با مَظهرِ حق رو به رو گَردان
طنابی گردنِ زینب ببند و کو به کو گَردان

همانگونه که مَردی از شهادت نیست روگَردان
به پای تو زنی هم از اسارت روی گَردان نیست

محال است از میانِ خیمه آهِ سرد برخیزد
ز کوهِ صبرِ من حتی نشان درد برخیزد

اگر زن شیرزن باشد به جنگِ مَرد برخیزد
بجنگم با سنان ؟ هرگز!!سنان که جُزوِ مَردان نیست

به زیر سایبانِ قد و بالای تو می خوابیم
من و این کاروان از چشمه ی فیضِ تو سیرابیم

نه اینکه دست ما دور است از آب و پی آبیم
فراتِ بی لیاقت لایقِ لب های طفلان نیست

*پیغمبر رو دیدن،بچه هارو دست رو سرشون می کشید،اما یه بچه ای رو بغل گرفت،می بوسید،گفتن:یارسول الله! محبت شما به این بچه با بچه های دیگه فرق میکنه،فرمود: آخه این حسین رو خیلی دوست داره…
یارسول الله! ما هم امشب اومدیم یه حرف بگیم:یارسول الله! شاهد باش ما عاشقِ حسینیم، مادرامون میگن: یا حسین! شاهد باش،ما با محبتت بچه هامون رو بزرگ کردیم…*

چه خوشبخت است طفلی که به حلقومش نگات افتد
چه خوشبخت است آن کس که رویِ نعشش عبات افتد

یکی با لب ، یکی با دل ، یکی با سر به پات افتد
دلِ سلطانِ عالم را به دست آوردن آسان نیست

*اهلِ اشاره!…*

به طفلانِ تو گریه بر پدر کردن نمی آید
به زینب معجرِ پاره به سر کردن نمی آید

برادر جان! به ما اصلاً سفر کردن نمی آید
کسی در خیمه هایِ ما به جز شش ماهه خندان نیست

صدا زد: آی مردم! این شهیدِ ما مسلمان است
بزرگ خاندانم را نمی بینید عریان است ؟!

جوابِ قاریِ قرآنِ زینب بوسه باران است
جوابِ قاریِ قرآنِ زینب سنگباران نیست

«شاعر علی اکبر لطیفیان»

.

  

.

*تا رسیدن به کربلا،اینطور نوشته شده درلهوفِ سید بن طاووس: هفت تا مَرکَب عوض کرد ابی عبدالله، هر چه می کرد، اسب حرکت نمی کرد، عاقبت از پیرمردی سئوال کردن:این سرزمین کجاست؟عرض کرد:یا اباعبدالله! نینوا بهش میگن.فرمود:بگید:آیا نامِ دیگه ای هم داره؟عرض کرد:بله آقاجان! اینجا رو کربلا هم میگویند، تا گفت:کربلا،ابی عبدالله زد زیرِ گریه،فرمود:” إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُون”*

بار بگشایید اینجا کربلاست
آب و خاکش با دل و جان آشناست

*همچین که خیمه ها رو به پا کردن،یادت باشه اول خیمه ی زینب رو برپا کردن، اول خیمه ی زن ها رو برپا کردن،اما یه سئوال دارم از شما، یه عُمر با شما گریه کردم،من از شما سئوال می کنم تو با گریه ات برام روضه بخون، می دونی زینب چطور از محمل ها پایین اومد؟ می دونی رقیه چطور از محمل پایین اومد؟ می دونی رباب چطور پایین اومد؟ الان من بهت میگم:با تشریفات، جوانهای هاشمی دورِ محملِ زینب،عباس با ادب زانو زد،یه دستِ عمه رو قاسم گرفته،یه دستِ عمه رو علی اکبر گرفته،عمه وقتی پایین می اومد یه نگاه به سر و صورتِ جوانها می کرد،می گفت: خدا حفظتون کنه،فقط یه نفرِ وقتی مقابلِ زینب میرسه سرش پایینِ،زینب میگه:عباسم! یه بار به من بگو خواهر…
من که امشب روضه هنوز نخوندم،میگم:زینب رو با احترام از محمل پایین آوردن، اما بعضی ها چرا دارن اشک می ریزن؟ آخه اون روزی که زینب از محمل پایین اومد اباالفضل بود، علی اکبر بود، اون روز که زینب پایین اومد،قاسم بود،حسین بود،اما شبِ یازدهم…شبِ یازدهم زینب بچه هارو سوارِ بر محمل کرد،اما خوب نگاه کرد دید کسی نیست کمکش کنه، دورش رو نامحرم گرفته،حسین!…

.


 

.

دوباره امشب دلم گرفته
منتظر زیارتِ همه وجودم
سِیِّدَالعطشان، مظلوم حسین جان
اگه مُحرمت نبود زنده نبودم

دلشوره داشتم که محرمُ نبینم
نشه بیام میونه روضه ها بشینم
بگم حسین و بزنم به روی سینه ام

خدایی قدر روضه هات رو ندونستم
قدر مسیر کربلات رو ندونستم
من قدر خیمه ی عزات رو ندونستم

من بی تو آشوبم حسین
به سینه می کوبم حسین
ارباب محبوبم حسین

جانم حسین،جانم جسین…

حسینِ من ای، وصله ی جونم
می بینی بی قراری و دلواپسیمُ
بیا حسین جان، بریم از اینجا
دارم می بینم از الان، من بی کسیمُ

این کوفیا که بی وفاهایِ همیشه ان
معلومِ واسه خیمه ها فکرِ آتیشن
به کم تر از کُشتن تو راضی نمیشن

دنیا جلو چشمایِ من تیره و تاره
هر کی سرت رو بِبُره جایزه داره
نمی گذرن از غارتِ پیرهن پاره

بیا بریم تا دیر نشه
خواهرِ تو اسیر نشه
زینب یه روزه پیر نشه

جانم حسین،جانم جسین…

.