نمایش جزئیات

قرائت دعای پنجاه و سوم صحیفه سجادیه به نفس حاج مهدی رسولی

قرائت دعای پنجاه و سوم صحیفه سجادیه به نفس حاج مهدی رسولی

«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهم» «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ الَّذي اَنْزَلْتَ فيهِ الْقُرْآنَ، وَافْتَرَضْتَ على عِبادِكَ فيهِ الصِّيامَ *چشم به هم زدیم به شبای آخر رسیدیم نکنه این قافله سرعتش و سیرش جوری هست که من خیلی عقب ماندم .. به هرحالیه منم خودمو دارم پشت این قافله میکشونم* صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَارْزُقْني حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرامِ في عامي هذا وَ في كُلِّ عام، وَاغْفِرْلي تِلْكَ الذُّنُوبَ الْعِظامَ، فَاِنَّهُ لا يَغْفِرُها غَيْرُكَ يا رَحْمنُ یاعَلاّم» آورده ای دوباره بدهکارمان کنی فکری به حال غم زده و زارمان کنی اینجور که دوباره به ما راه میدهی اصلاً بعید نیست طلبکارمان کنی با اینکه ما به دست تو پرونده داشتیم یک دم نخواستی تو خدا خوارمان کنی مارا زمین زَدَست گناهان بیشمار باید که فکر این دل بیمارمان کنی من آمدم دوباره رفیقت شوم کریم لطفی اگر کنی تو و بیدارمان کنی این چشم ها که بویِ شهادت نمیدهد تا با شهید کربُبَلا یارمان کنی .. با گریه های فاطمه ات گریه میکنیم تا روضه خوانِ روضه‌ی دیوارمان کنی *دستاتئ بیار بالا، بفاطمه و ابیها و بعلها و بنیها ده مرتبه الهی العفو .. دعای پنجاه و سوم صحیفه مهمان مناجاتِ زین العابدینت کنم از اون دعا هاست که وجود نازنین امام سجاد خیلی رندانه با ذات اقدس الله نجوا کرده .. یه چند جملش رو بخونمُ از همه التماسِ دعا ..* بسم الله الرحمن الرحیم رَبِّ أَفْحَمَتْنِي ذُنُوبِي وَ انْقَطَعَتْ مَقَالَتِي *زبانمُ گناه بند آورده .. اگه میبینی لکنت گرفتم، رشته‌ی سخنم از هم گسسته است بخاطر معصیتِ* فَلَا حُجَّةَ لِي *ببخشید من اینجوری دارم باهات حرف میزنم دیگه هیج عذری برام باقی نمونده ..* فَأَنَا الْأَسِيرُ بِبَلِيَّتِي الْمُرْتَهَنُ بِعَمَلِي *دیدی میخوان یکی رو نفرین کنن میگن به عملت گرفتار بشی ان شاءالله الْمُرْتَهَنُ بِعَمَلِي گرفتارم عملم شدم..* الْمُتَرَدِّدُ فِي خَطِيئَتِي *سرگردونم* الْمُتَحَيِّرُ عَنْ قَصْدِي *آخر و عاقبتم چی میشه* الْمُنْقَطَعُ بِي قَدْ أَوْقَفْتُ نَفْسِي مَوْقِفَ الْأَذِلَّاءِ الْمُذْنِبِينَ *من تو جایگاه و تو صف گنهکارای ذلیل شده قرار گرفتم .. مگه تو روضه خون حسین نیستی بیچاره اینجا چیکار میکنی ..* مَوْقِفَ الْأَشْقِيَاءِ الْمُتَجَرِّينَ عَلَيْكَ *وای به روزِ من، وای به حال من، من در جایگاه اونایی قرار گرفتم که نسبت به تو گستاخ شدن .. من در جایگاه اشقیا قرار گرفتم ..* الْمُسْتَخِفِّينَ بِوَعْدِكَ *اونایی که به وعده و وعیدت باور نکردن* سُبْحَانَكَ! أَيَّ جُرْأَةٍ اجْتَرَأْتُ عَلَيْكَ *ببخشید اینجوری میگم، خاک بر سرم من با چه جراتی در محضرت گستاخی کردم* وَ أَيَّ تَغْرِيرٍ غَرَّرْتُ بِنَفْسِي مَوْلَايَ ارْحَمْ كَبْوَتِي لِحُرِّ وَجْهِي *ببین با صورت تو آتیش سرنگونم، به من رحم کن ..* وَ زَلَّةَ قَدَمِي *به این لرزشی که روی این قدم هامه* وَ عُدْ بِحِلْمِكَ عَلَى جَهْلِي *نادونی کردم به علمت* وَ بِإِحْسَانِكَ عَلَى إِسَاءَتِي *من بین اینا گناه کردم، من بین این مردم بی حرمتی کردم، حالا بین همه داد میزنم* فَأَنَا الْمُقِرُّ بِذَنْبِي الْمُعْتَرِفُ بِخَطِيئَتِي وَ هَذِهِ يَدِي وَ نَاصِيَتِي أَسْتَكِينُ بِالْقَوَدِ مِنْ نَفْسِي *اگه میخوای بزنی بزن .. اگه میخوای با صورت زمینم بکوبی میتونی .. اما یه چیز بگم* ارْحَمْ شَيْبَتِي وَ نَفَادَ أَيَّامِي *به گذرِ عمرم رحم کن ..* وَ اقْتِرَابَ أَجَلِي وَ ضَعْفِي وَ مَسْكَنَتِي وَ قِلَّةَ حِيلَتِي *بیچاره ام، من چاره ای ندارم* مَوْلَايَ وَ ارْحَمْنِي إِذَا انْقَطَعَ مِنَ الدُّنْيَا أَثَرِي *خدایا رحم کن به اون موقعی که دیگه هیج اثری از من تو این دنیا نمیمونه ..* وَ امَّحَى مِنَ الْمَخْلُوقِينَ ذِكْرِي *اون موقعی که دیگه اصلاً حرف و حدیثی بین مردم از من باقی نمیمونه .. انگار نه انگار همچین آدمی هم بوده یه روزی ..* وَ كُنْتُ مِنَ الْمَنْسِيِّينَ كَمَنْ قَدْ نُسِيَ مَوْلَايَ وَ ارْحَمْنِي عِنْدَ تَغَيُّرِ صُورَتِي وَ حَالِي *اون موقعی که حال چهره م عوض میشه* إِذَا بَلِيَ جِسْمِي *این بدنم می پوسه* وَ تَفَرَّقَتْ أَعْضَائِي وَ تَقَطَّعَتْ أَوْصَالِي *بند بندم از هم جدا میشه* يَا غَفْلَتِي عَمَّا يُرَادُ بِي *وای از غفلتم که به عاقبتم فکر نمیکنم* مَوْلَايَ وَ ارْحَمْنِي فِي حَشْرِي وَ نَشْرِي وَ اجْعَلْ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ مَعَ أَوْلِيَائِكَ مَوْقِفِي *نکنه مارو از مادرمون جدا کنی* وَ فِي أَحِبَّائِكَ مَصْدَرِي *اول دعا فرمود من در جایگاه اشقیام، یعنی میشه امشب یه نفر بیاد دست مارو بگیره از این صف بیرونمون بکشه .. صدا بزنه تو اینجا چیکار میکنی .. باور کنید فردا قیامت هرکی مارو یادش بره مادرش مارو یادش نمیره .. میبنی در بین اون صف، صدای گریه ات بلندِ یهو یه خانمی چادر کشان .. صدا میزنه من صدای گریه‌ی بعضی از این هارو خوب میشناسم .. من اینقدر این صدای گریه رو توی روضه های حسینم شنیدم* وَ فِي جِوَارِكَ مَسْكَنِي *صدا میزنه بیاید.. چیشده ؟! فاطمه داره گریه کن های حسینشُ جمع میکنه .. (اما یه چیز بگم! گیرم که مادر بیاد مارو ببره، قبول؛ شرمندگیشُ چیکار کنیم .. بیچارگی شُ چیکار کنیم .. صدا بزن: * يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ .. *ده مرتبه الهی العفو .. امشب روضه مون رفت مدینه، سلام به اون خانمی که در علل الشرائع شیخ صدوق رحمه الله علیه میفرمایند سوال کرد از امام صادق آقاجانم چرا مادر شما رو منصوره خطاب میکنند؟! فرمود مادر ما وقتی به نماز می ایستاد در محراب، یه نوری از اون چادر مبارک به همه ی مدینه ساطع میشد .. فاطمه، خانومم بیا ببین تو خونه چه خبره شبا .. فاطمه وقتی نافله میشه چادرت دست به دست میشه بین بچه ها میگرده ..فاطمه روضه گرفتن خونه .. دور هم جمع میشم روضه میخونن ..گاه زینب صدا میزنه داداش یادت میاد روزای آخر دیت به دیوار دیگه راه میرفت .. زحمتم تمام، یه جا دیگه باید امشب باهم بریم .. شبای آخرِ ماهِ مبارکِ .. روضه‌ی من همینه:تا سر و دادن بغلش یه نگاهی کرد گفت بابا : گمشده بودم با تو پیدا شدم اومدی و صاحب بابا شدم منم رقیه بابایی جا نخور فقط یکم شبیه زهرا شدم .