نمایش جزئیات

روضه حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شب اول محرم _ استاد حاج منصور ارضی

روضه حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شب اول محرم _ استاد حاج منصور ارضی

السلام علیک یا مولاتی یا فاطمه الزهرا

بسم رب النور رب العشق رب العالمین
بسم احمد ، بسم زهرا و امیرالمؤمنین

بسم رب الجود بسم مجتبی بسم کریم
بسم ثارالله بسم الله رحمن الرحیم

السلام ای بهترین ماه ای محرم السلام
السلام ای بهترین ارباب عالم السلام

از تو ممنونم که از غم راحتم کردی حسین
با تمام روسیاهی دعوتم کردی حسین

تا شدم مجنونِ تو عقلم دو چندان رشد کرد
در محرم نور ایمانم فراوان رشد کرد

ذره ای هستم که از مهر شما آکنده ام
شک اگر کردم به درمان شما شرمنده ام

آنکه اهلِ حرف بود و در عمل جا زد منم
آنکه دائم پای عشقت رنگ می بازد منم

تو همان آقایی و روضه همان دارالشفاست
گریه بر داغِ تو بر هر درد بی درمان دواست

قطره ی اشکی سبب شد کور بینا بازگشت
با عصا آمد به سوی روضه با پا بازگشت

هست مدیون تو سر تا پا وجودم یاحسین
بی نگاهت صد کفن پوسانده بودم یاحسین

حرف پیر زیرکی همواره در یادِ من است
مثل او این حرف در طوفان فریاد من است

هر که هستم هر چه هستم بر کسی مربوط نیست
جود اربابم حسین بن علی مشروط نیست

پیرهن مشکی به تن کردن عبادت کردن است
یا حسینِ ما همان قرآن تلاوت کردن است

واجب عینی است گریه قابل تبدیل نیست
کعبه هم تعطیل باشد روضه ات تعطیل نیست

می شود این روضه ها بی سایبان هم برقرار
برتر از عرش است روضه سقف می خواهد چه کار

چادر زهرایِ اطهر سایبانِ روضه هاست
بانویِ پهلو شکسته میزبان روضه هاست

روضه ای را که به پا کرده در این دنیا خودش
اختیارش نیست دست هیچ کس الا خودش

پس به پایِ هم چرا بیهوده می پیچیم ما
پایِ زهرا که وسط باشد همه هیچیم ما

ما تأسی می کنیم امسال بر بانو رباب
سینه زن خواهیم شد حتی به زیر آفتاب

بی اراده غرق ناله بی امان بی اختیار
گریه باید کرد مثل مادران داغدار

گریه های مادرانه یادگار فاطمه است
روضه خواندن کار ماها نیست کار فاطمه است

سوختی در آتش صحرا بُنَیّ سوختم
رفت غارت آن لباسی که برایت دوختم

کاش در گودالِ خون عطشان نبودی لااقل
پیش چشم این و آن عریان نبودی لااقل

«شاعر : علی ذوالقدر»

*السلام علیک یا مسلم ابن عقیل…قربونت برم تو کوفه سرگردان شدی .. بی مقدمه شعر بخوانمُ گریه کنی ..*

حضرتِ ماه نیا، شاه نیا، آه نیا
سمتِ کوفه قدمی بیش دگر راه نیا

بین این غمکده کفتار زیاد است زیاد
منکِر حیدر کرار زیاد است زیاد

از غریبی شده ام در به در و سرگشته
هیچ کس پشت سرم نیست، ورق برگشته

کوفیانی که نوشتند مریدت هستند
ریسمان دور دوتا دست سفیرت بستند

وسط کوچه به نیرنگ، مرا سیر زدند
بر لب و بر دهنم قبضه ی شمشیر زدند

از کنارم قدح آب خنک می بردند
با لب تشنه مرا زیر کتک می بردند

قسمت این بود که لب تشنه فدایت بشوم
اولین تشنه لبِ بزم عزایت بشوم

گفتم حسینُ، ناله کشیدم
با اذن زهرا، مشکی پوشیدم

گریه شد کارم، سینه زنِ یارم
با زینب می خوانم، با زهرا می نالم

لبیک ثارالله ، یا اباعبدالله ..

با چشم گریان، بر روی دارم
با کام عطشان، جان می سپارم

چشمم به راهت، کو آقا سپاهت
یابن الزهرا گشته، کوفه قتلگاهم

لبیک ثارالله ، یا اباعبدالله ..

کوفه هم آقا مثلِ مدینه
بغض علی را دارد به سینه

آمده لشکر بهرِ علی اصغر
میریزد در صحرا جسم علی اکبر ..

لبیک ثارالله ، یا اباعبدالله ..

.